شیر خودمو دادم عزیزم.دست تنها شغلمم ول کردم البته همسرم خیلی درک میکنه وکمک کرد.پسرم خیلی شیطونه وباهوش یه وقتایی قاطی میکنم اما همش باهاش بازی میکنم.حرف میزنم.کارمیکنم.مثلا لباس جمع میکنیم میریم پارک.جونشو دارم اما تنها چیزی که خیلی اذیتم کرده والان دارم کم کم پیش میرم اضافه وزن بعداززایمانه.الان پسرم همکاری میکنه روزا ورزش میکنم وپیاده روی میرم.ولی در کل سخته
به نظرم پسره یک دونه ایراد نداره .غصه نمی خوره منم یه دونه داشتم واسه دومی اشتباه محض بود
نه الان پسر من ماشاله اینقدر آگاهه ودلش هم بازی میخواد همش به من میگه مامان آبجی وداداش بیاد.بازی کنم و بهش شیر بدم.روزیکه بچه کوچیک توخونه داشته باشیم پسرم اصلا صدا ازش درنمیاد سرگرم اونه
چه خوبید شما منم یه پسر دارم تو ۲۹ آوردم .چرا من همش فکر می کنم خیلی دیر بچه دوم آوردم و بچه ام زود ...
اصلا این انرژی منفی رو نده به خودت.یه خاله دارم خواهرشوهراش همه اکثرا متولد ۵۷تا۶۳ هستن همه ۳تا۴دارن.باورت نمیشه اونیکه متولد۵۷ هستش تیرماه یه دختر آورده بااین شرایط که دختراولش سال اول دانشگاهه.یعنی من اونارو میبینم که چقدرشادن اصلا سن ووزنواینا مهم نیست.بچه هاشون تنها نیستن خواهر دارن داداش دارن امیدوار میشم.البته من شوهرم عاشقانه بچه دوست داره وازم خواهش کرده که تامیتونم بیارم😁