الان به قدری حالم بده که اومدم خونه افتادم رو تخت
من سردفتر استاد رسمی ام . تازه یک سال و خورده ای میشه کار میکنم . همسرم با یه آقای سردفتر خیلی دوست بود باهاش حرف زد من از سال ۱۴۰۱ که قبول شدم رفتم دفترشون کارآموزی و حتی بعد این که خودم دفتر زدم خیلی باهاشون تماس میگرفتم و سوال میکردم . از ته قلبم دوسشون داشتم بهم خیلی لطف کردن من خیلی اذیتشون میکردم با سوال های بیش از حد و تازه کار بودم و و و
ایشون تقریبا ۵۵ ۵۶ ساله هستن من ۲۶ سالمه