ممنون از نظر همگی💛
با همسرم صحبت کردم گفتم مخارج این ماه زیاد شده نظرت چیه برنج پاکستانی اینبار بگیریم هم نرم هم دانه ریز و خوش هضم گفت نه همون ایرانی بگیریم
بچها من از یک چیزی خیلیییییی عمیقأ این روزا ناراحتم
اینکه من و همسرم دو قطب ناهم نام هستیم
از لحاظ اینکه همسرم بسیار خوش خرج و ظاهراً بیخیال
من استرسی آینده نگر و حسابگر
سالها متاهلی پیشرفت نداشتیم و صاحب خونه نیستیم
همسرم توی امور مالی باهام صادق نیست
از وام ها و پس انداز یا هر سرمایه گذاری که انجام میده کاملا بی خبر هستم
الان که براتون دارم مینویسم گریه میکنم منم دلم میخواد صاحب خونه باشم یا ماشین عوض کنیم یا هر چیز دیگه ای که بتونه نسبت به آینده امیدوارم کنه
طبیعی چیزی نمیبینم صحبت نمیشه دچار یاس و ناامیدی میشم
توی این شیش ماه پونزده میلیون از پولایی که شوهرم برای خرجی شخصی خودم بهم برای لباس و متغییر میداد این پول جمع کردم قطعا با نخریدن این پول جمع شده
بعد اینکه بی سیاستی کردم بهش گفتم این پول دارم باهاش برام طلا بگیر و گفت باشه تا بعدا (دیالوگ همیشه اش)
پول برای هدیه و لباس خرج شد چند بار بهش گوشزد کردم من این پول برای طلا پس انداز کردم گفت خرج کن بعدا بهت میدم نگران نباش
اصلا نمیتونم بدون عذاب وجدان و بیخیال خرج کنم چون از هیچی خبر ندارم و استرس وجودم گرفته اگر باهام صحبت میکرد شاید با دلیل و منطق یکم حالم بهتر الان میبود
مثلا بیرون میخوایم بریم به صورت روزانه یا هفتگی همسرم هربار معتقد خوراکی یا غذا به تعداد بقیه باید تدارک ببینم
چند وقت پیش نیم کیلو بیشتر گوشت چرخی برای لازانیا دورهمی مصرف کردم بماند بقیه اقلام که از سوپری گرفتیم یک تومن شدن
کسایی که تجربه شون از من بیشتر و چند پیرهن بیشتر من پاره کردن لطفا منو راهنمایی کنید