2777
2789
عنوان

خانوما میشه کمکم کنید با گریه دارم می نویسم

| مشاهده متن کامل بحث + 2091 بازدید | 151 پست
رفتی خونشون حلوا گرفتی ترو خدا شب منو لایک کم ببینم چیکار کردی یادت نره رفتی سرویس رمز گوشیت عوض کر ...

وای خوب شد گفتی رمز عوض کنم...بذار بپرسم‌شوهرش اومده یا نه هنوز...عزیزم من اگه شد اخرشب باید لایکت کنم چون شوهرم بیاد کلا از نی نی سایت خارج میشم نیاد اینارو بخونه بد بخت بشم

دخترم همه ی زندگیمه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اره دفعه دومشه...حالم ازش بهم میخوره..دفعه اول بهش گفتم چرا فکر کردی مریم خنگ تشریف داره که نمیفهمه ...

دفعه دومشه؟؟؟ من جای تو بودم دمار از روزگارش در میاوردم دختر چرا اینقدر طولش دادی

‌𝑵𝒐 𝒘𝒐𝒓𝒅𝒔 𝒄𝒂𝒏 𝒅𝒆𝒔𝒄𝒓𝒊𝒃𝒆‌ 𝒉𝒐𝒘 𝒄𝒓𝒂𝒛𝒚 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖!•🔐•‌ هیچ کلمهِ ای نمیتونه توضیح بده‌ چقدر عاشقتم دیوانه وار.!•💛•
الانم داره پیام میده چرا با شوهرت نرفتی بیرون کی از رفتن با شوهرش بدش میاد وفلان من جواب نمیدم 

یکم بهش نزدیک بشی شاید بتونی مدرکی چیزی پیدا کنی شوهرت ضایع کنی بالاخره سوتی ای چیزی میده طرف

‌𝑵𝒐 𝒘𝒐𝒓𝒅𝒔 𝒄𝒂𝒏 𝒅𝒆𝒔𝒄𝒓𝒊𝒃𝒆‌ 𝒉𝒐𝒘 𝒄𝒓𝒂𝒛𝒚 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖!•🔐•‌ هیچ کلمهِ ای نمیتونه توضیح بده‌ چقدر عاشقتم دیوانه وار.!•💛•
اره اون موقت با زن دوستش روهم ریخت

واقعا که... به اینم میگن مرد... حتی اگه اینبار مچش بگیری دوباره خیانت میکنه سابقه اش اینو شهادت میده

‌𝑵𝒐 𝒘𝒐𝒓𝒅𝒔 𝒄𝒂𝒏 𝒅𝒆𝒔𝒄𝒓𝒊𝒃𝒆‌ 𝒉𝒐𝒘 𝒄𝒓𝒂𝒛𝒚 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖!•🔐•‌ هیچ کلمهِ ای نمیتونه توضیح بده‌ چقدر عاشقتم دیوانه وار.!•💛•
اره اون موقت با زن دوستش روهم ریخت

https://www.ninisite.com/discussion/topic/5055303/یه-صحبت-با-تمام-بانوان-سرزمینم-که-خیانت-دیدین

           کاربری چهارم                          هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو  باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید  تحقیر شدم  خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی  به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم  اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم  بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست  زندگی را به کامم زهر مار کردی  اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑  خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم  یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹

منم بلایکید لطفا

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

شوهرم اومد خونه بهش گفتم بریم دوباره دنبال حلوا اونم گفت باشه بریم فقط بهش بگو داخل نمیریم بیاره دم در(تو پیامم دید که گفته شوهرش خونست)گفتم خب خودت زنگ بزن به پسرعمت بگو بیاره دم در گفت نه تو به زنش بگو بیاره..منم نگفتم خلاصه رفتیم اونجا شوهرش خونه نبود زنه هم حسابی شیک و پیک کرده بود این دفعه بعد من گوشی رو حالت پرواز گذاشتم و رو ضبط صدا تو پذیرایی گذاشتم متاسفانه زنه تو هال بود ومن عجله کردم شوهرمم رفت توهال بعد گذاشتم تو کیفم گفتم میرم سرویس...رفتم هیچ صدای حرف زدن نمیومد یهو اومدم بیرون شوهرم بچه اونارو دستش بود و زنه از طرف اون فوری اومد رفت سمت اشپزخونه یجور ضایعی نبود ولی شک برانگیز من دیگه رفتم‌صدارو قط کردم اخه فایده نداشت...شوهرش اومد نشستن به حرف زدن من پشت سرهم میگفتم بریم و زود بلند شدیم. توخونه خیلی حواسش به گوشیش بود میرفت میومد سریع گوشیش چک میکردد یا اصلا گوشیش نمیذاشت اونجا من اخره شب گوشیش برداشتم..اومد پاگوشم گفت دنبال چیزی میگردی؟اخه دیشب و ظهری و الان داری چک میکنی منم انکار کردم خلاصه خوابیدیم ساعت دو شب بیدار شدم یواشکی رفتم گوشیارو برداشتم از بالاسرش مای ایرانسلش وصل کردم به گوشیم موقع گذاشتنشون بیدار شد متاسفانه و ساعت پنج صبح رفتم حموم گوشیمو چک کرده بود وقتی اومدم بیرون اون سرویس بود و گوشیش تو شارژ تا اومد سریع گوشی خودشو برداشت گمونم فهمیده بود اینکارو‌کردم وحالا ممکنه زنگ نزنن بهم چون میدونه امارشو‌میگیرم خلاصه خیلی بد شد دستم‌به هیچ جا بند نشد...حالا ممکنه دوسه روز دیگه کارشو‌ول کنه بیاد همینجا ممکنه هم همونجا بمونن توروخدا بگید چیکارکنم بخوام صبرکنم تا مدرک ممکنه هیچ وقت گیرم نیاد و‌اگه بخوام بگم بهش ممکنه خیلی بد باهام تا کنه و زیر همه چیز بزنه تازه منو هم مقصرکنه که شکاکم و از اونطرف خودش کارشو زیرزیرکانه انجام بده

دخترم همه ی زندگیمه 

بخت باهات یار نبوده عزیزم ☹️ خب ایرانسل من اون رو چطور روی گوشی خودت نصب کردی ؟ بعد پرینت خط رو برات میفرستن یعنی؟خب اون که متوجه نمیشه تو این کارا رو کردی هرچقدرم چک کنه احتمالا خودت هم ایرانسلی دیگه طبیعی هست که توهم داشته باشیش. بعدم عزیزدلم ناراحت نباش خدا صبرش زیاده اما روی کار خلاف تا چهل رو بیشتر پرده نمی‌کشه و بعدش رسواشون می‌کنه اون موقع حسابی از خجالتش در میای . ولی صبور باش کارهات رو با عجله پیش نبر اینجوری فقط استرس میگیری و کار خراب میشه همیشه محتاطانه عمل کن .

بخت باهات یار نبوده عزیزم ☹️ خب ایرانسل من اون رو چطور روی گوشی خودت نصب کردی ؟ بعد پرینت خط رو برات ...

حالم خیلی بده...دارم صدای ضبط شده گوش میکنم...هیچ حرفی نزدن اما اون زنه چرا وقتی درو‌باز مردم یهو از سمت شوهرم اومد رفت اشپز خونه دارم اشک می ریزم کاش خدا زودتر رسواش کنه من دق میکنم اگه زودتر نفهمم

دخترم همه ی زندگیمه 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز