خب از یه جهت باعث شدهدشوهرت بهت اعتماد داشته باشه ولی از حهت دیگه مردها عادت میکنن
مثلا مادر شوهر من وقتی تازه ازدواج کرده بودممیدیدم چقدر مراعات شوهرش میکنه حتی به من یه چادر بخت ندادن بالاخره دست مادر بود اینحور چیزها خیلی صرفه جو بودن هم زنش هم بچه هاش
پدرشوهرم یه عالمه سرمایه داشت وداره بزرگترین خونش را به اسم زنش کرده بود اونقد این زن ذوق داشت ولی بعد از چتد سال به بهونه سرمایه گذاری اون خونه را فروخت هیچی وسایل زندگی هم که مادرشوهرم از اول نخریده الان پدرشوهر ضرروری نمیدونه کلا فقط عشق افزایش سرمایه را داره چون همیشه هم همسر و بچه هاش تنهاش نذاشتن و کنارش بودت راحت سرمایه اضافه کرده
الان دیگه حق بچه ها و همسرش نمیدونه مخارج براش بتراشن و مدام میگه روی اون کار سرمایه گذاری کردم و دارم مثل ریگ پول خرج میکنم طوری نیگه که حس میکنی باید یه پولی هم دستی بهش بدی
بارها دیدم مادرشوهرم که اونقدر متکبر و خوشحال بود بخاطر سرمایه شوهرش الان دیگه اروم اروم گریه میکنه البته پدر شوهرم اصلا خسیس نیست ولی میگه زن و بچه باید ادم را بفهمن چون همیشه فهمیدتش حق مسلم خودش میدونه