متاسفم برای بعضی ها که بجای اینکه مرهم دل استارتر باشند بهش بد گفتن
استارتر این کار همسرت که رفته مسایل خصوصی زندگیشو به مادرش گفته خیلی زشته
یعنی یه مرد خاله زنکه (ببخشید)
و اینکه ازش سرد شدی من مطنم دلت شکسته
زنها وقتی دلشون بشکنه سرد میشن
در ضمن مثل نود درصد زنا نیستی الکی نقش بازی کنی و خوده واقعیت هستی
اخه توی نی نی سایت خیلی ها هستن از شوهرشون بدشون میاد ولی نقش بازی میکنن سیاستمدارن پول میکنن از شوهره و ...
عزیزم اینا قانون حالیشون نمیشه یه دفعه میبینی بچه ها رو برمیداره از لج من میبره یه شهر دیگه یا چمیدونم میده به یکی از فامیلاش پنهونشون میکنه قانون ما هم حساب کتاب نداره تا بیای اینا رو ثابت کنی بچه هام طفلکی ها دق میکنن از دوری من
چند مورد مثل شما دیدم تو زندگیم.
الان تحت تاثیر احساس هستی و متوجه نیستی.
زندگیت که خراب شد و پلی پشت سرت نموند اون وقت متوجه میشی چه ظلمی به خودت و بچت کردی.
بهتره یکم به خودت تنفس بدی قشنگ بشینی عاقلانه فکر کنی، حرفات مثل دخترای جوونیه که فکر میکنن اینجا نشد میرن جای دیگه براشون فرش قرمز پهن کردن، ولی از این خبرا نیست.
زندگیت و بچتو دو دستی بچسب.
جوونی بسازش اونجوری که دوست داری.
انقدرم تکرار نکن شوهرمو دوست ندارم، ملکه ذهنت شده نمیذاره خوبی های اون و زندگی مشترکت رو ببینی.
متاسفانه استقلال مالی ندارم که بخوام وکیل بگیرم الانم هزینه وکیل کلی بالاست وگرنه از خدام بود که زودتر جداشم پس مجبورم بسوزم و بسازم تا زمانیکه استقلال مالی داشته باشم یا بچه ها بزرگ بشن که غصه و غم دوری نداشته باشم
آره انگار تو خانواده بدون عشق و محبتی بزرگ شده که محبت براش عجیبه
بعد جالبه گفت دیپلم هم به زور گرفتم شغل ندارم بابام منو به این ازدواج مجبور کرده
دیگه وقتی دختره اینقدر سطح پایینه و همچین پدر مادری داشته توقع چه شوهری داشته ...!!
نمیتونی خودت همین کارو بکنی باهاش؟ فک و فامیل داری؟ وقتی تهدید میکنه صداشو ضبط کن و مدارک جمع کن و تو دادگاه بگو به خاطر تهدیدهاش این کارو کردی.
چون اون حق این کارو نداره و این تهدیدها قانونا جرم محسوب میشه. و اینجوری دادگاه صلاحیت رو ازش میگیره.
سعی کن شش ماه فقط مدرک جمع کنی بعد اقدام کن.
خب هنوزم خیلیا به اجبار خونواده ها شوهر میکنن یکیش خود من
قرار نیست چون خودمون انتخاب نکردیم زندگی زهر کنیم یا عاشق نشیم بجای خرده گرفتن از شوهرتون رو وظیفه خودتون تمرکز کنید که نیاز شوهرتون
اسی میگی مامانت و برادرت پشتت هستن میتونی بدون طلاق همینجوری بری یه مدت پییششون بمونی کاملا متوجه تفاوت الان با زمانی که مجرد بودی میشی و خودت با پای خودت برمیگردی
منم الان بخوام طلاق بگیرم تو خونه مامان بابام جا دارم اما هیچی مثل سابق نیست من یبار یکی در روز رفتم خودم برگشتم اگه معمولی هم با ادم حرف بزنن من چیز دیگه ای برداشت میکردم همش ناراحت میشم ببین فقط یکی دو روز اونجا بودما بچه هم ندارم الان قهر هم کنم تو خونه خودم می‌شینم
فهمیدم حتی اگه یه روز بخوام طلاق هم بگیرم باید بتونم از پس مخارج زندگی خودم بربیام لاقل یه سوییت بتونم اجاره کنم
واقعا داد و بیداد و دعوا هم کردی
تو خونه خودتون قبل ازدواج چقد مخالفت کردی
قهر کردی از خونتون بری مثلا تهدیدی باشه برا خانوادت
به خودش گفتی ازش متنفری؟
بعد ازدواج با شوهرت دعوا کردی؟
قهر کردی بری خونتون؟
چرا میذاری بهت دست بزنه وقتی خوشت نمیاد ؟
چرا جواب پیاماشو با خوبی میدی؟!
خب نمیفهمه دیگه!
با توجه به حرفایی که زدی من اصلا نمیفهمم چرا برای شوهرت چشاشون قلبی میشه همسر شما یه آدمیه که جز رابطه به چیز دیگه ای فکر نمیکنه گفتی پنج روزه فقط باهاش رابطه نداشتی ولی رفته اینو به مادرش انتقال داده
احساس میکنم قبل تو با دختر دیگه ای نبوده و میلش رو سرکوب کرده و سرهمین داستان ازدواج کرده
خانومایی که ایشون رو مقصر میدونن واقعا خودتون زنید ؟
حتی اگه طرف پادشاه هم باشه ولی حسی بهش نداشته باشی رابطه مثل تجاوزه
شما هم خانوادت اگر پشتت هستن برو خونه خودتون و برنگرد
تا درخواست طلاق بده چون پسرت بزرگتر بشه آسیب میبینه تو این زندگی حتی اگه جلوش دعوا نکنید متوجه میشه عشقی بینتون نیست و همه چی زوریه و دچار عذاب وجدان میشه
