2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

زورت نمیاد مفت نشستن؟من خودمم‌ یجورایی مثل توام‌ ولی ازدل راضی نیستم میگم ادم‌ تنهاوجداراحتتره

نه عزیزم چرا زورم بیاد خداروشکر همسرم داره خانواده اشو حمایت میکنه بنظرم دل آدم صاف باشه خدا بیشتر بهش میده 

خدا از سرو کولتون پول بریزه دست به سنگ بزنید طلا بشه هیچ کمو کسری نداشتی باشین انشالله موفقیت بچه ها ...

ممنون عزیزم لطف داری انشاالله بهترین ها واست رقم بخوره 

تا صفحه 4 خوندم فقط و از تصورش هم وحشت کردم

شوهر (ساده ی) منم شراکتی با پدرش خونه ساخته، هر کدوم یه واحد دارن، دست مستاجر بود دوتاشم، قرار بود بعد عروسی بریم اونجا که مادرشوهرم گفت اگه رفتین طبقه دوم وسایلتونو بچینین طبقه اول برا ماست منم یه فرش میارم میندازم اونجا میمونم باهاتون😑

منم کلا همه چیو زدم به هم و شرط کردم خونه اجاره کنه تا عروسی کنم باها‌ش😁

الانم مستاجرم ولی خیلی خیلی خیلی راحتم

به این فکر کنم که هر روز خانواده ی شوهرمو ببینم، هر روز شوهرم براشون کاری کنه هی بگن فلان چیزو اومدنی بخر بیا فلان چیز خراب شده درست کن بیا خواهرتو ببر بازار ببر دکتر ببر گردش ببر کوفت و زهرماری بخوره و یا همش بره خونه اونا و بخواد شام و ناهار هم نخوره تو خونه خودم وحشتم میگیره

هر روز زندگیم خدارو شکر میکنم عقلم کار کرد و با خانواده شوهر نرفتم تو یه ساختمون

مثال های خوب و بد زیاد هست

ولی اکثرا ناراضی ان

من عموی کوچیکم با مادربزرگم زندگی می‌کرد، ازدواج که کرد یه خونه دو طبقه گرفتن هر کدوم واحدشون جدا بود ولی عملا تو همون خونه مادربزرگم زندگی میکنن و فقط برا خواب میرن خونه خودشون یا فامیل زن عموم بخواد مهمون بیاد میرن خونشون ،یعنی 4 ساله هیشکی از خانواده شوهرو نه دعوت کرده نه ما تونستیم بریم عید که میخواییم بریم میگه ما خونمون اینجاست فرقی نداره که همینجا عیدتون مبارک 😀

الان 4 سال گذشته اختلافشون شروع شده، اوایل عروس از اینکه خونش کثیف نمیشه ظرف و ظروفش نو میمونه غذا درست نمیکنه مهمون نمیاد براش بچشو نگه میدارن و همش پایینه یکی مواظبشه خوشحال بود ولی الان دیگه راحتی خودش هم راضیش نمیکنه همش بهونه میگیره دعوا راه میندازه

مثال های خوب و بد زیاد هستولی اکثرا ناراضی انمن عموی کوچیکم با مادربزرگم زندگی می‌کرد، ازدواج که کرد ...

تک تک این جملات رو درک کردم و زندگی کردم انگار زندگی منو تعریف کردی

۷ سال خواننده خاموش بودم
جدا شدی یا همچنان باهاشونی؟

خداروشکر یکماهه جداشدم😢😢هیچ حریم خصوصی نداشتم. شوهرم دلش ب این خوش بود ک اجاره نمیدیدم این یه کمک هست برامون اما من میگفتم حاضر بودم اجاره بدم مستاجر باشم اما حریم خصوصی داشته باشم درکش براش سخت بود

۷ سال خواننده خاموش بودم
باز اینجور خیلی بهتره تا من من الان خونم درست بشه میشم شرایط الان شما،ولی راهمون با مادرشوهرم یکی نم ...

😂😂😂 ببین جاری باز غریبس به نظرم مادرشوهرا و خواهرشوهرا بیشتر دخالت میکنن تا جاری

عاقلانه ترین کارو کردی شک نکن همه چیزایی ک گفتی پیش میومد.

مثال های خوب هم هست

فقط کمه

کار هر کسی نیست، سازش باید دوطرفه باشه ،یکی از فامیلامون عروسش باهاش زندگی میکنه درسته دوتا واحد جداست ولی خورد و خوراکشون باهم بود الان بعد 10 سال عروسش قهر رفته خونه پدرش، هر کی رفته دنبالش قسم خورده که من قد یه سوزن هم از مادرشوهرم بدی ندیدم هر چی بوده خوبی کرده به من و بچه هام، مشکل من عرق خوردن شوهرمه و بی مسئولیتی ش

جدا شدی یا همچنان باهاشونی؟

خونم هچکس نمیامد عید و هرچی میشد تو واحد اونا بودیم شامو ناهار هم با اونا بودیم شوهرم تو واحد خودمون فقط برا خاب میامد. کسی عیددیدنی خونمون نمیومد میگفتن همین جا ینی خونه اونا همو دیدیم دیگه یا وقتی میگفتم ما هم دعوتی بدیم میگف دعوتی های ما هرکی میاد اونجا همون حساب میشه و... تا اینکع صبرم تموم شد و دیگه اصلا نمیساختم هی دعوا میکردم تا جدا شدیم

۷ سال خواننده خاموش بودم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792