شرمنده ی بچه م شدم

داستان زندگیم رو نوشته بودم که ازهمین مادر چیا کشیدم بعضی دوستان به هم خیلی محبت داشتن و بهم بی احترامی میکردن و اخرش ترکید

خدا ازشون نگذره 

به خدا عزیزم بهونه نمیارم شهرای کوچیک مثل شهرهای بزرگ نیستن من خودم چم و خم قانون رو تاحدی بلدم اما تو طلاق اولم اینقده این دادگاهارو اومدم و رفتم که حالم از هرجی قانون و کلانتری و دادگاس بهم میخوره تو هیچ کلانتری نبوده که بهم پیشنهاد ندن تو دادگاهام از کارمندا گرفته تا ابدارچیا 

اینجا همینکه بفهمن بی کسی و مستاصل به بهونه ی کمک کردن میخان طعمه ت کنن همهمیگفتن یه زنگی بزن کارت اگه ۳ ماه طول بکشه ما طی ۱ ماه فیصله ش میدیم 

بهونه نیست کشیدم که میگم براهمینه نشستم تا خودش اقدام کنه و منم رضایت بدم و یه امضا

تمام بدبختیام از مادرمه که هیج وقت حامیم نبوده و همیشه پشتم رو خالی کرد داستانشم مفصله از بچگیم همینطوری بوده فقط پووول براش اهمیت داشت بچه هاش پشیزی براش ارزش ندارن 

یه هفته که پیشش بوده گویا روزا میبرده خونه مامان باباش که طبقه بالان

وقتی اوردمش تمام صورتش زخم شده بود ناخناشو براش کوتاه نکرده بودند دستشون بشکنه

ویتامیناشم بهش نداده بودن چون همه شون سر جاش بودند از بوی عرقم طفلی موهاش بهم چسلیده بود حموم نبرده بودنش 

خیلی خوشحال شدم مزاحمتون میشم 

لطف دارید شما بزرگوارید

با یکی از خانمها حرف زدم گفتن الان ثابتم کنی کمک نمیکنن نی نی یارا 

چون از این طریق زیاد کلاهبرداری شده 

منکه واسه ثابت مردن مشکلی ندارم اما الان مدرکم بیاری میگن نمیشه 

خونه داداشمه در ارتباط نیستن فقط شوهرم بهش پیشنهاد میده تو ت لگرام صوت براش میفرسته گویا مست بوده یا خودشو به مستی زده گفته عاشقتم و خلاصه بهش پیشنهاد میده زن داداشمم از ترس تلگ رامشو رو دیلنت اکانت میکنه 

نه عزیزم احتمال داره بهتم پیشنهاد بدن دیدم که میگم

ابروم پیش خونواده م رفته زن داداشم الان بخ ریشم میخنده میدونم

برگردم رو سرم سوار میشه چون میگفت بشینی هرکار دوست داشته باشم میکنم 

میخام حداقل اگه یه درصد احتمال به برگشتنم باشه ایشون به غلط کردن بیافته و مشکلات رو از ریشه حل کنیم 

ولی الان که برگردم هیچی که دزست نمیشه بدترم میشخ

قبل رفتنم به مادرش گفت مشکل و گفت به من ربطی نداره 

پدرشم به جای اینکه مشکل رو حل کنه مبگفت تقصیر تویه مرد تو بازاره عیب نیس هر کاری بکنه زن بابد بسازه توهم باهاش کل کل مبکنی مثل اینکه باهم نمیسازید تموم شه بهتره 

یه ور حرفاش یه ورم مدام میکفت کلیدای خونه رو نبر خواستم بگم اخه کلیدا به .... وسایل منم تو خونه س مرتیکه

تو خصوصی براتون میذارم

پبشنهاد دوستی داده زن داداشم به داذاشم گفته و داداشمم میخاست اونو بکشه که داداش دیگه م نذاشته گفتع به خاطر زندگی خواهرمون و بچه ش فعلا هیچ کازی نکن ابا که از اسیاب افتاد چند نفر رو اجیر میکنن که حسابی کتکش بزنن

البته اینا مربوط به یه ماه پیشه من تازگی فهمیدم داداشم گفت که تو خونه شم 

زن داداشمم یه ناز و اداهایی از خودش نشون میده که ادم حالش بهم میخوره شوهرمم همه ش میگفت اینا ظاهرین زن داداشت میدونم دوست پسر داره و شوهزش و دوس نداره میگفت یه چبزایی ازش شنیدم همه ش ازش بد مبگغت منم میگفتم تو فکر زن داداش خودت باش پشت سر مردمم حرف درنیار