من ۱۸ سال با مادرم هیچ ارتباطی نداشتم از ۳ سالگیم پدرم بزرگم کرد خیلی ام پدر خوبی واسم بوده چه احساسی چه چیزای دیگ کلا همیشه اولویتش بودم طوری ک همه میدونن بعد من بعد ۱۸ سال با مادرم ارتباط گرفتم مادرم خارج کشور بود به خاطر من اومد ایران منم یه شهر دیگ تازه امسال دانشجو شدم بعد من فهمیدم دلیل جدایی پدر و مادرم خیانت پدرم بوده و اینکه مادرم میخواسته من و با خودش ببره پدرم نزاشته چن بار امده ایران بابام حتی راضیش میکرده ک مادرم من و رو در رو نبینه ک من وابسته نشم خلاصه اینکه من از هیچ کدوم اینا خبر نداشتم بعد یه مدت به بابام تلفنی گفتم ک پیش مادرمم چون بخاط دانشگاه با بابام تو یه شهر نیستیم و همه چیو از گذشته ک مادرم بهم گفته بود با دعوا بهش گفتم اونم اومد تهران اول ک کلی با مادرم دعوا کرد و کلی پیام تحدید امیز بهش داد بعدم با من دعوا کرد ک تو مادری نداری باید انتقالی بگیری بیای شهر خودمون ....... بعد کل جنجال گفت اگ بخوای با مادرت باشی دیگ پدری نداری و کلا باید من خط بزنی
من الان ۲۱ سالمه تا حالا پدرم باهام دعوا نکرده بود حتی یک بار سرم داد نزده بود الان یه هفته رفته حتی یک بار زنگ نزده منم دو بار زنگ زدم جواب نداد اصلا باورم نمیشه بابام ابنطوری با من رفتار کرده
الانم پیش مادرمم تازه دارم میفهمم مادر داشتن یعنی چی اصلا نمیتونم ازش دل بکنم
ولی بابام بنظرتون ممکنه حرفش ک کلا من ول میکنه واقعی باشه؟