عزیزم من اگه جات بودم
چند سری وقتی میفهمیدم میرفتم خونه مامانم اینا
میگفتم به شوهرم بگه من تو بارداری حالم بد سده با خانوادم رفتم دکتر
هر بار این مدلی یا به بهونه ی دیگه میوردم
شوهرم دوبار که دستش لای پوست گردو میموند ادم میشد
فامیلای بی فهمشم میفهمیدن تو راضی نیستی و ساده لوح نیستی بلخره از یه جایی بهشون بر میخورد خودشونو جمع میکردن