ن منم بیکارم اصلا اعتماد با نفس هیچیو ندارم خیلی داغونم دارم سعی میکنم بهتر شم کم کممن مامان بابامم ...
من ک مامان و بابام خوب بودن اجتماعی بودن ولی انقدر توخونه دعوا کردن انقدر حرفای منفی چرت و پرت تو مغزما کردن ک شدیم یه افسرده و اضطرابی و بی اعتمادبنفس
ازش تعریف و تمجید کن ازش عیب و ایراد نگیر همش مجدودش نکن نگو همش اینکارو بکن اونکارو نکن بهش مسئولیت بسپار یچیزی که به خوبی از پسش بر بیاد بذار به خودش افتخار کنه بهش فرصت حرف زدن بدین با جون و دل به حرفاش گوش بدین وسط حرفش نپرین. بهش مهر و محبت کنین.