2777
2789
عنوان

خونه من شده تفریگاه خانواده شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 150148 بازدید | 896 پست

فقط من دیوونم انقد از مهمون خوشم میاد 

همیشه آخر هفته ها مهمون دارم شاید یک آخر هفته مهمون ندارم البته اونها متقابلا دعوت میکنن 

هم خواهرای خودم هم خواهر و برادر همسرم 

تابستونا خیلی در ارتباطیم 

وا فکردکنم متوجه نشدی ۱۵ نفر بیان خونت

قشششششنگ درک می کنم چی می گی .

انگار زندگی منو گفتی 


یه ویلایی اجاره کردیم پدرمون رو دراوردن 


شما ۱۵ نفره مال ما ۲۵ نفره می امدن !!! 


وای خداااااا 


چقدر جنگ داشتم با همسرم 


رب و هزار تا کوفت ونذررو.. خونه ما بودد


اخرس با جنگ و دعوا گفتم هر کس نذر داره بره خونه خودس اداکنه . وقتی جا نداربدچرا رو خونه مردم حساب می کنید . تمام زندگیم به گند کشیده میشد همسرمم از اونها بدترررر !!!!


واقعا دبگه جدی جدی رو ندادم اصلا و کم کم دست و پاشونووجمع کردن و گعتن خونه پسرمون نمی تونیم بریم ! 

گفتم تشریف بیارید ولی خبر بدید خدا روسکر همتون گوشی دارید !،

از روز قبل خبر بدبد و هرررر وقت من دعوت کردم تشریف بیارید پسرتون بدون اطلاع من شما رو خبر می کنه .



واای ..  یاد خودم افتادم واقعا درکت می کنم .

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کاملا موافقم عزیزم ... هزاران مرتبه لایک یعنی داماد مادر شوهرم میاد از اینجا تا اونجا سفره پهنه عزت ...

مادرشوهر من خودش برای داماداش  دو تیکه کرد همش فکر می کرد وظیفه پسرشه که دختراش و دعوت کنه و پذیرایی کنه 

الان که رو نمی دم و پاشون و قطع کردم خودشون و به نفهمی میزنن که پسرشون  و دزدیدم 

اتفاقا پسرشون مثل گذشته بهشون سر می زنه 

فقط هتل من دیگه درش بسته شده مثل. دختراش که سالهاست کسی رنگ خونه شونو ندیده

با ماهی دوبار کسی گدا نمیشه، مادر ۹ماه پدرش درمیاد، پس از این همه عذاب و استرس تا بچه اش بزرگ بشه، د ...

عزیزم شما کاملا یه طرفه دارید قضاوت می کنید.


ابن که مدام مهمونی بیاد که خییلی مرتوقع باشه واز جوجه گرفته تا کل فک و فامیل رو بیاره خونت و انتطار پذیرایی عالی داسته باشه اونم تو این گرونی !!! 

چرا نمی رن خونه دخترشون که بزرگش کردن جهاز دادن سیسمونی دادن اره؟؟چرا همش خونه عروس چتر میشن


 حرف حق 

منکه دعای خیر ات می کنم شما با شجاعت این حرف زدی 

منکه میترسیدم بگم از دست کاربران 

من به عنوان قرباني اين مهمون بازي ها نظر بدم🥴

خونمون از بچگي عين خونه ي اسي بود و من هميشه تو حسرت اينكه جايي مهموني بريم هميشه عين پادگان بايد بيدار ميشديم و نظافت و تميز كاري كه الان مهمون مياد

وقت خالي برا خودمون نداشتيم

دائم بايد پذيرايي ميكرديم و ميشستيم و ...

الان ازدواج كردم،كلا خدا رو شكر رفت و امدي ندارم

سالي يه بار هم كه قرار باشه كسي بياد عذا ميگيرم

البته مهموني رفتن و لم دادن رو دوس دارم و كسي بدون انتظار برگشت اگه مهموني بده ميرم😂😂

حرف حق منکه دعای خیر ات می کنم شما با شجاعت این حرف زدی منکه میترسیدم بگم از دست کاربران

چون این کاربرها نصفشون همون خواهر شوهر های گشنه و جاری های مفت خور هستند که کسی رنگ خونه شون و ندیده 

فقط زر می زنن

مادرشوهر من خودش برای داماداش دو تیکه کرد همش فکر می کرد وظیفه پسرشه که دختراش و دعوت کنه و پذیرایی ...


به نظر من شما ایول داری ... شجاعت داری ،،، دمت گرم به نظرم کارت درسته .... از قدیم گفتن جواب های ،،،    هوی ....

باید مثل خودشون رفتار کرد 

نیکی چو از حد بگذرد بلانسبت شما نادان گمان بد برد 


واقعا مادر شوهر ها هر چی دارن برای داماد مایه می ذارن بعد از پسرشون توقع جبران دارن..... واقعا که 

یادش بخیر منم چند سال پیش وضعیت مالی خوبی داشتیم همیشه مهمون داشتیم هی 💔 چقدر دوست داشتم مهمون بیاد ...

همونا زندگی تو چشم کردن دقیقا همونا که انقدر عزت گذاشتی بهشون 

آدم به گدای سر کوچه غذا بده به فامیل جماعت مرگ هم نده

کاملا موافقم عزیزم ... هزاران مرتبه لایک یعنی داماد مادر شوهرم میاد از اینجا تا اونجا سفره پهنه عزت ...

مادرشوهر من کلا سالی یه بار عید نوروز مهمونبی میداد و بچه هاشو شام دعوت میکرد ( که اونم به یمن کرونا تعطیل شد و دیگه بعد از کرونا  ادامه ندادن) .بقیه مواقع فقط برای سر زدن و دیکی دو ساعت مینشستیم و بلند میشدیم...بعد همون یه مهمونی رو هم همشون حساس بودن که حتما عروسا طرفا رو بشورن ...کلی هم نوه دختری بزرگ داشتن ولی کلا از عروسا توقع داشتن...ولی برای کارای مردونه خونه هیچ توقعی از دامادا نداشتن و فقط پسرا باید انجام میدادن😅😅

به نظر من شما ایول داری ... شجاعت داری ،،، دمت گرم به نظرم کارت درسته .... از قدیم گفتن جواب های ،،، ...

دقیفا گفتم هر وقت خواهر و برادرات دعوت کردن من پس می دم مثل خودشون 

انگار خر گیر آوردن 

جاریم که همش می گفت من وسواس دادم دقیقا بچه اش کثیف ترین بود 

جرات نداشت آدم بره خونه اش 

حالا بمیرن هم دیگه رنگ خونه من و نمیبینن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز