بلافاصله بعد از جدایی ازدواج کرد...

قضاوت نمیکنم اصلا ولی من جات بودم حتی شده تو اسنپ کار کنم بچه ها رو میارم پیش خودم.چون اگه ازدواج هم کنم تو بهشت هم باشم باز فکرم نود درصد پیش بچه هاس

دلم واسمون میسوزه ایکاش انقدر دلرحم نبودیم ایکاش انقد زود وابسته نمی‌شدیم و از خودگذشتگی نمی‌کردیم زن بودن خیلی سخته مادر بودن سختر از اون 😔

من که هیچ آدرسی به جز محل کار شوهر سابقم ندارم، من که تا دادگاهها برگزار شد و نتیجه بیاد، یارو بچه رو زد زیر بغلش و برد یه شهر دیگه. یادمه یه بار زنگ زدم با دخترم حرف بزنم یارو بهم گفت رسیدم به قبر بابات ( بابام تازه فوت کرده بود). اینجوری میشه که دیگه حتی رغبت نمیکنی زنگ بزنی

در مورد بچه فقط تو مطرح نیستی بچه هم حسابه شاید بچه دلش بخواد مادرش ببینه ولی نه زورش می رسه و نه روش می شه حرفی بزنه!  این دیدن مادر و بچه حق بچه ات هم هست فکر نکن با ندیدنش در حقش لطف می کنی بعدها ازت کینه می گیره که مادرم راحت منو فراموش کرد و رفت و حتی ازم سراغی هم نگرفت!  همیشه حس رها شدن و دوست نداشته شدن و طرد شدن بهش دست می ده!  همین دیدن های هفته ای یه بار خیلی خیلی روحیه اش بهتر می کنه که مادرش حتی اگه دوره هنوز هست و دوستش داره و حمایتش می کنه! 

هر چی بگذره و دیدن بچه ات نری اوضاع بدتر می سه و همه بر علیه ات می شن می گت تا حالا کجا بودی الان آمدی و یاد بچه ات افتادی!  حتی همون بچه ات هم تمایلی به دیدنت پیدا نمی کنه! 

اسی با تاپیکت یاد زندگی خودم افتادم اشکم بند نمیاد بیچاره بچه ها این وسط دیگه هیچی ازشون نمی مونه 

ببین عزیزم منم مادرم میگم قوی باش رها کردن اونها اصلا لطف در حقشون نیست من نمیدونم شرایط زندگیت رو ولی مطمئن باش هرچی باشه باید بری هرجور شده بری سراغشون اون بچه با خودش فکر می‌کنه تو دوستش نداشتی رهاش کردی می فهمی میدونی چه آسیبی میبینه اون نمیتونه تو بچگی شرایط شما رو بفهمه فقط چیزی که می بینه همینه برو دادگاه شکایت کن برو پاسگاه برای چی نمیتونی چون مادری باید قوی باشی

[QUOTE=314082699]دلم واسمون میسوزه ایکاش انقدر دلرحم نبودیم ایکاش انقد زود وابسته نمی‌شدیم و از خودگذشتگی نمی‌کردیم ز ...[/QUب نظرم قشنگترین و بهترین حس دنیا مادر بودن ولی بازم میگم کاش خدا حس مادری و ب ماها نمی داد ک اینجوری داغون بشیم و عذاب بکشیم😭

مرسی عزیزم

نیاریم پیش خودمون ولی حق داریم هم من هم بچه ک همو ببینیم 

واقعامتاسفم زندگیتون ب طلاق کشیده شد،من بچه طلاقم ضربه اصلی روبچه میخوره ،ب هرحال مردعده نمیخوادنگه داره برای زنه ،پس سه ماه بعدازدواج کرده ،اون زنش خیرنمیبنه شرطش طلاق یه مادربوده ودزدیدن کاشانه بچه ها وعشق گرفتنشون ازکنارهم بودن پدرومادر ،مادرشم همینطور که بنزیئن وهیزم آتیش بوده،خدالعنتشون کنه ،من کاری ب اختلافات زناشوییتون ندارم که بخاطرثمره زندگیتون حل نکردین یاقابل حل نبود،فقط ازخدامیخوام اگه قراره ازدواجی ب طلاق ختم بشه وپای زن باباوناپدری بازبشه خداب هیچ وجه بچه ب این زوج نده ،شماهم ببین چه تصمیمی براتون بهتره همونوبادقت ووسواس انجام بده ،ولی تاکیدمیکنم اصلازن مردبچه دارنشوب هیچ عنوان ،چون نمیتونی جای بچه خودت درحق کودک بیگناهی مادری ودلسوزی کنی وطبیعیه هرچقدرم مهربون باشی ذاتا....شانس ماکه یک اهریمن لعین  خدانشناس زن بابامون شدوثانیه ثانیه زندگیمونوسیاه کرد

ببخشی رسیدم به قبر بابات یعنی چی منظورش چی بوده

باتمام وجود درکت میکنم عزیزم منم چنبار خواستم برم نرفتم وامیدوارم اونیکه باعثوبانی این ناراحتیا ونگرانیای من شده همین حسو تجربه کنه ....ولی یچیزی تومادرشونی خودتو ازشون نگیر منکه به شوهرم گفتم اگه بابچه اذیتم کنی در آینده که پولدار شدم بلایی به سرت میارم که از کرده خودت پشیمون شی چون من تا آخر ک بی پول نمیمونم

به خدا کلا استرس فشار نمیدونی فشار زندگی و خودتو تحمل کنی یا آینده بچه و فشار بچه هاتو حتی نتیجه دار هم بشی بازم هم دغدغه یه مادر اینه پسرم غذا خورد ایکاش خانوم نبودم

خواهر منم الان سوز دل شما رو که برای من کامنت میزاری درک کردم یه مادری که مشخصه وقعا از فراق بچه هات داری میسوزی کاش مادر منم مثل شما بود ۳ سال صبر کردی به خاطرشون خدا به دلت صبر بده 

شما که اصلا مقصر نیستی نزاشتن زندگی کنی زندگی شما شرایطش با مال من فرق داشته 

ولی یه خواهش ازت دارم تو رو خدا گاهی برو دورادور بچه هارو ببین ازشون دست نکش که ازت نا امید بشن دیدن شما اونا خیلی خوشحال میکنه 

 مطمین باش بزرگتر که بشن و بدونن که واقعا دوستشون داشتی پیش خودت برمیگردن مقصر واقعی رو میشناسن حس بچه ها هیچ وقت دروغ نمیگه