نه اهل خیانت و هرزه نیست
بسیار سرسنگینه و تیپاش همش رسمیه
اهل هیچ دود و دمی نیست
خیلی کاریه و فقط سرش گرمه کاره
حتی یه رفیق هم نداره اصلا رفیق باز و اینا نیست
اما من ۱۴ سال پرستیدمش جوری کاری کردم که همه به اسمش قسم میخوردن
اما یه شب از خدا بی خبر از خوشی زیاد با خانوادم در افتاد
اما همون خانوادم پشتمو خالی کردن گفتن هر چی گفته به ما گفته تو حق نداری به خاطر ما طلاق بگیری برگرد و زندگیت و بساز
خودشم فهمید خیلی اشتباه کرده
اما آبرویی که رفته دیگه هیچ وقت بر نمیگرده
غروری که پودر شده هیچ وقت مثل سابق نمیشه
من حلالش نمیکنم به هیچ عنوان نمیبخشمش
سوختم و تماشا کرد
منتظرم خدا بسوزونتش و تماشا کنم
دل شکسته علاج نداره حق من بخدا که این نبود
آنقدر دوستش داشتم و عاشقش بودم یه شبه از چشمم افتاد
راسته که میگن خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کنن
من اون و خانوادش و بردم بالا
اون من و خانوادم و زد زمین
الانم دائم باید جواب پس بدم به خانواده که این همون آدمیه که ۱۴ سال میپرستیدیش و باعث شدی ما به اسمش قسم بخوریم
اما مجبورم خلاف میلم با دلی شکسته و پر از آه ازش دفاع کنم
میدونم دفاع بی جاییه اما چاره ای ندارم نه راه پس دارم نه راه پیش
لیاقت نداشت بخدا که نداشت
شکستم وخورد شدم و له شدم و سوختم
واما فقط خودم دیدم و میبینم چی به من گذشت
خدا ازش نگذره تو اوج جونی دارم پیر شدنمو میبینم