خخخخ خودم سوتی یادم نمیاد. اما بابام میگفت نن جونش که خیلی پیر و قدیمی بوده رو میبره دکتر خیلی سال پیش. کف مطب موکت بوده. این بنده خدا همینکه خواست بره تو مطب کفشاشو درمیاره میزنه زیر بغلش

میگفت من حواسم نبود یه ان دیدم نن جونم کفش به بغل پیشم وایساده