از بعضی جهات ب نفعمونه، اما فشار عصبی رومون زیاده، درسته مفت نشستیم و درگیر کرایه خونه و هرسال دنبال خونه گشتن نیستیم اما هروز با ی داستان از جانبشون درگیریم، خیلی خسته شدم از دست مادر شوهرم
دقیقا خدا لعنتش کنه مادرشوهر مو صبحی ساعت۷ صبح آیفون زده یه چی چرتی گفته رفته نیم ساعت بعدش که باز خواب بودم زنگ زده به گوشی باز چرت و پرت گفته زنیکه بیشعور بی تربیت
حالا شماها رو نمیدونم اما مال من تک تو وسط بیابونه..زمینای اطراف دوملیارد قیمت داره ولی اولین نفر ساختن و چ فایده ک تو بیابونه..بعد چون فقط منو مادرشوهرم ساکنیم اینجوریه ک واس بیرون رفتن حتما باید کسی تو ساختمون باشه نمیشه همه ساختمونو ترک کنن بارها شده بخوام جایی برم جلوتر من بره ک من بمونم..حتی یبار شام خونه خواهرم دعوت بودیم رسیدیم جلو درشون این زنگ زد شوهرمو زور کرد ک باید بیای ی ساعت خونه تا من خونه ی فلانی برم و بیام.شیش ماه اول زندگیمم برق و گاز نداشتم..کدومتون بااین شرایط زندگی کرده و میکنه؟زنیکه بخاطر خودش ک نمیتونست جایی بره نزاشت برم مستاجری ک شرف داشت ب همچین موقعیتی
کرایه بدی و اجاره کنی راحت تری بااینکه هزینه هاش زیاده اما اعصابت راحته
اره با پولمون رهن هم میتونم کنم اما مساله اینجاس ک عروس خالم هستم، قبل من جاریم 12 سال همینجا بوده، من الان بلند شم همه ی فامیل میخوان علیه من بشن و بگن من نساختم باهاشون، برای خودم مهم نیس نهایت رفت و آمد نمیکنم اما میدونم اعصاب مامانمو خورد میکنن اونیکی خاله هام