منم مادرشوهرم انتظار داشت همش برم شوهرمم میگف میری ب مادرم بگو میومدیمم اگ ی راست میرفتیم خونمون شوهرم باهام دعوا میکرد ک شعور نداری سلام بدی..ولی من ی گوش در ی گوش دروازه..یا شوهرمو یکسره صدا میزد بیا پایین چایی بخور باما منم هیچ حساسیتی نشون ندادم ک هیچ تازه میگفتم اره برو بهتر من تنهایی بیشتر کیف میکنم..الان شوهرمم نمیره😂مطمئنم مادره از حرص میترکه ک دختره نمیاد پسرمم از خونمون کرد