من قراره چن ماه اینده وارد این فاجعه بشم😐
البته اینم بگم مادر شوهر من از اون زنای با سیاست و حیله نیست ساده و ارومه ولی خب از رو سادگیش بعضی وقتا....
پدر شوهرمم باهام خوبه کاری نداره
ما همه چیزمون جداست فقط بجز سرویس که تو حیاطه😕
در کل سخته بهترینارو هم بخوری و بپوشی بهت نمی‌چسبه چون آرامش نداری
درکل یکجا بودن چه با خانواده خودتت چه با خانواده همسر درکل همیشه مشکل وتنش ایجاد میکنه. شاید همه مون حوصله و صبرمون کم شده.
والا ما جداییم ی جمعه ها میخوایم بریم عزا میگیرم💔
اینجا چهارطبقه زدن میگم ک بیابونه با قیمتای نجومی مثلا زمین خالیش دوملیارد با چهارطبقه شما حساب کن چقد..میگن ن پیشرفت میکنه اینجا درصورتی ک تا پونزده سال دیگ پرنمیشه..مادرشوهرم برام عروسی نگرفت گفت خونتو درست میکنم.ستون خونه رو داد داخلش باخودت..خب لامصب اخه چ کاری بود اینم شد خونه دادن؟با بدبختی و اسیری ساختم این خونه رو الانم ب نامه کیه ب نام خانوم..حرفم بشه میگ من خونه دادم بهتون..این ادمو تا ته میسوزونه
بدترین چیزش اینا نیس اینه که شوهرتون جاش خوبه زیر بار جابجایی نمیره دیگه و شما فقط له میشید اونم درک نمیکنه
ببین مادر شوهر من ی مظلومی بووووود خالمه اخه همیشه میگفتیم طفلکی خیلی ساده و مظلومه ولی پدر منو دراورده، تازه فهمیدم جاریمم دل خوشی ازش نداشته خواهر شوهرمم ک دگ نگم، ما تا قبل دنیا اومدن دخترم اوکی بودیم ینی ب روی خودم نمیاوردم ناراحتیهامو اما الان هروز ی داستان
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
