تو عقد هستم 
شوهرم آدم خسیسی نیست و خداروشکر وقتی یچیزی میخوام برام فراهم میکنه اما شوخی های مصخره هم میکنه 
دو سه باری بهش گفتم عزیزم من یه خرید ریز دارم فلان فروشگاه اگه زحمتی نیست منو ببره( حالا من خودم یه اخلاقی دارم ک چون ما تو عقد رسم داریم خرج و مخارج دختر با پدرشه خودم کارتمو بهش میدم برای خرید های شخصیم ولی خب معمولا کارتمو نمیگیره )خلاصه ک یه دوباری رو شوخی و با خنده هی رد کرد و یبارم گفت که با بابا برو و از این حرفا تا اینکه دیشب گفت با ددی برو و کارت ددی و میگیری رو شوخی و خنده منم دیگه هیچی نگفتم هیچی بعد دیدم هی میخواد منو بخندونه و باهم حرف بزنه هی میگفت ت فکری نمیخندی از این حرفا منم بهش گفتم یه حرفی میزنی آدم و ناراحت میکنی بعد هزار و یک حرف کار دیگه میخوای انجام بدی که اون یه دونه حرفت از یاد من بره و شوخی هم به حدی داره دفعه ی اول و دوم آدم میگه شوخیه دفعه سوم که دیگه شوخی نیست و چون بیرون بودیم برای اينکه اوقاتش تلخ تر نشه هیچی دیگه نگفتم تا اينکه