همسر من سلطه گر هست؛ خودم باعث شدم چون کاراکتر ضعیفی دارم؛ شرایط روحیم خیلی آشفته اس؛ دو تا دختر دارم یکیش ۶ ماهه؛ میخوام اونها قوی باشن؛ من خیلی ضعیفم؛ خانمهای قوی لطفا بهم بگید چکار کنم؛ به ذهن خودم رسیده برم مشاوره اونم برای خودم؛ همسرم یه فرد متعصب به خانوادش هست که ۹۰ درصد مواردیکه منو آزار روحی و جسمی داده، به خاطر اونها بوده؛ میخوام از این وضعیت آزار دهنده رها بشم؛ چه راهکارهایی دارید؟ ممنون میشم واقعا اگر کمک فکری بدید
دقیقا شرایط من
نادیده گرفتن رفتار وحرفای کسایی که آزارت میدن وذهنتو آشفته میکنن واهمیت خیلی زیاد به خودت وهرچی که حالتو خوب می‌کنه..این بزرگترین چیزی بود که تونست منو قوی کنه
راه های مختلفو امتحان کن مشاوره و حرفف زدن همشون
ولی اگه جواب نداد
بخاطر بچه هاتم ک شده طلاق بگیر
من بچه ی همچین خانواده ایم انقددرررر حساس شدم نسبت ب این مسائل ک تازه کم کم دارم درمان میشم
من شاغلم جایگاه اجتماعی خوبی هم دارم؛ درآمد قابل قبولی هم دارم جوری که با توجه به درآمدم و دارایی هام میتونم کاملا مستقل زندگی کنم اونم در رفاه
ولی متاسفانه ضعیف هستم و همسرم شده مسلط بر همت امور؛ در مورد کوچکترین بخشهای زندگی به خودش اجازه میده منو بازخواست کنه و حرف اول رو بزنه
وقتی بحث خانوادش هم که میشه، دیگه میشه یک انسان دیگه ای که فقط انتظار داره مطیعانه هرچی میگه چشم بگم و در خدمتش باشم
وشرایط من با این تفاوت که من ۳ تا دختر دارم اینبار تو روش در اومدم(بهش گفتم طلاقم بده) اول منو یه سیلی زد بعد که تو روش در اومدم حسابی کتکم زد بچم ۳ روزه تب داره ۴ سالشه من یه ۷ ساله دارم یه ۴ ساله و ۶ماهه دختر ۷ سالم دختر ۶ ماهمو برد و قایم شد تو پذیرایی ولی هرچی خاهرشو(۴ ) صدا میزد نمیرفت پیششون همینجوری داشت نگاهمون میکرد
خواهر من آخه چرا شما یه خانم مستقل و توان مندی بعضی خانوما کاری به جز آرایشگاه رفتن و الکی تاب خوردن بلد نیستن جوری خودشونو میبرن بالا آدم حض می‌کنه شما که شاغلی و جایگاه خوبی داری چرا آخه ؟!!!!!!
اتفاقا متاسفانه خودم هم محصول چنین پدر و مادری هستم
مادرم بسیار ضعیف بود و پدرم حالت غالب داشت بهش
من بهتر از مادرم رفتم جلو ولی متاسفانه خیلی ضعیفم به خصوص در ازدواج که درگیر یک سری مسایل احساسی شدم و کورکورانه انتخاب کردم
همسرم وجهه اجتماعی خیلی خوبی داره؛ شاید آرزوی خیلی ها باشه؛ خوش تیپ و کاربلد و خلاصه مقبول جمع ولی در زندگی عاشقانه اش اصلا خوب عمل نکرد
به خصوص در رابطه با خانواده ها متاسفانه متعصب به خانواده اش هست که به شدت به رابطه مون آسیب زده
وا چرا ب خودت تلقین میکنی تو که این همه شرایطت خوبه چرا گذاشتی اینقد بهت تسلط پیدا کنه تهدیدش کن بگو طلاق میخام بچه هاتم مال خودت (الکی) که نگه بچه هامو میبرم و با بچه تهدیدت کنه و ب عنوان نقطه ضعف ازت سواستفاده کنه من میخام مدرک فوق دیپلممو بخرم بعد مدرسه غیر دولتی مشغول ب کار بشم البته اگه بشه دعا کن بشه
آجی ببخشید ک میپرسم نکنه کارت حقوقیت دست شوهرته؟!
سلام.
سعی کن رابطت روباخدا نزدیک کنی ازهمه مهمتره.چنان آرامشی بهت میده.
اعتمادبه نفس داشته باش واگه لازم شدبروروان شناس حتما.
نماز.روزه.دعا.صدقه.قرآن.معجزه میکنن
ای وای عزیزم چه دردناک
خیلی خوب درکت میکنم
متاسفانه منم کم آزار ندیدم از همسرم؛ البته مدتهاست به خاطر دخترها اصلا باهاش کلامی بحث نمیکنم؛ اگر موردی باشه، پیامک میزنم؛ که یا به نتیجه میرسه یا نمیرسه؛ ولی خوب بچه ها روانشون آرومه؛ به خاطر اونها از خودم گذشتم
ولی درونا حالم خیلی بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
