من این امضارو از یه کاربر برداشتم عالی بود جان مادر نمی آیی؟؟چین های پیشانی مادر به تعداددلخواهت نرسیده؟؟جان مادر......میدانی تصمیم دارم وقتی به دنیا آمدی یا حتی در دلم جوانه زدی و کلبه ی احزانم را گلستان کردی چه صدایت کنم؟(ستیا.محمد)جان مادر راستی جایت خوب است.دلت برای نوازش های مادرانه تنگ نیست که نمی آیی؟جان مادر جان جانانم چه لذت بخش است وقتی حس میکنم تو هستی ودست روی شکمم بگذارم ..وبگویم جان مادر.عشق مادر خانه سوت وکور است نمی آیی ؟؟چه زیباست در جمع باشم وتو فریاد بزنی مامان وبگویم جان مادر خدا در نزدیکی توست؟؟؟اگر دیدی یا صدایی از او شنیدی بگو مادرم منتظر من است .اجازه بگیر وبیا به درونم تا از درونم تا وجودم و قلبم برایت آشیانه بسازم تا آرزوی عشقم برآورده شود وبابای تو شود راستی جان مادراز الان باید بگویم باید به همسرم باباجون بگی جان مادر پیشانیت را بوسیدن آرزویم شده وقتی که بدنت چند روز شسته نشده باشد و بوی شیر بدهی ولباس نوزادی به تن کنی دلم می خواهد ماچی از بین دوابرویت بزنم وبگویم خدایا شکر .آخ که قلبم تیر میکشد به آن لحظه فکر میکنم.تنم می لرزد.من دوستت دارم حتی الان که ندارمت. من عاشقت هستم جان مادر .مرا رها نکن از این همه گریه های شبانه خسته شده ام دیگر توانی برایم نمانده !!!!تورا میخوام جان مادر
خواهش عزیزم . چون مادر من و جاریشم چندین سال تو یه خونه باهم زندگی کردن می دونم ناخودآگاه سخت میشه و احتمال تنش هست. مادر بزرگم کارای خونه تقسیم کرده بود هر کسی یه کاری تو خونه می کرد ما با بچه های عموم باهم بزرگ شدیم حتی دعوا هم بینشون پیش اومده امروز باهم دعوا کردن فردا بگو بخند تنها راهش اینه که سخت نگیری به دل نگیری و صبور باشی
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنهتیرم به خطا میرود اما به هدر، نه دل خون شده وصلم و لبهای تو سرخ استسرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه با هرکه توانسته کنار آمده دنیابا اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه! بدخلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرورپشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتادیک بار دگر، بار دگر، بار دگر… نه!