2777
2789

دیشب برادرم یه سر اومد کار داشت باهام بهش گفتم بمون ما هم هنوز شام نخوردیم بمون اینجا شام بخور 

بعد قبل اینکه شام حاضر بشه ۲ دونه انار دون کردم تو یه کاسه آوردم براش اونم همشو خورد 

بعد دیدم کم کم رنگ روی شوهرم و لحن حرف زدنش همو پیش برادرم عوض شد بد حرف میزد 

دیروز کلا حالم خوب نبود به خاطره همین نمیتونستم اون لحظه به این فکر کنم چش شد یه دفعه مثل سگ داره پاچمو میگیره 


بعد اینکه رفتم برادرمو راه انداختم خودم برگشتم تو خونه یه دفعه ترکید روم که تو چقد بی‌شعور هستی 

اول که میگفت چراااااااااا اصلا انار آوردی از میوه دیگه میاوردی مثلاً به دونه نارنگی با یه دونه خرمالو می‌داشتی ورمیداشتی میاوردی


بعدم همیشه تو خونه ما۳&۴ جور میوه حتماً هست  چراااا اینجوری میکنی انگار که تا حالا نخوردی از اون موقعه انار اومده بازار چندین بار خریده شده میگه خودم خریدم تو هم برو از پول خودت بخر ببر براشون 

من انار کیلویی ۱۵۰ هزار تومنی بهترینشو  میخرم که بچه مممم بخوره نه که هر چی هست بیاری بدی به این و اون

تو یخچال هر چی باشه مگه آدم باید بیاره هر چی گفتم مگه کی من میاد یا کی دارم که بیاد باز حرف خودشو زد و وانمود میکرد اصلا حالیش نمیشه چی میگی خودشو زده بود به زبون نفهمی و اینکه من خیلی ناراحتم


بعد که یه کم بحث کردیم گفت چرااااااا اصلاکاسه آوردی همه دردش این بود که چراااااا کاسه آوردی چه خبره یه کاسه 

باید تو پیاله میاوردی هرچی براش توضیح دادم این کاسه از اون کاسه ای که برای خودمون توش دون میکنم نیست این کاسه فقط یه مقدار از پیاله بزرگتر بود نمیر 


بعد بحثو کشید به ننه ش که اگه مادر من بود میدونی چیکار میکردی من نمی‌دونم مادر من از کی اینجا نیومده 

در حالی که وقتی میومد هر کاری دلشون میخواست میکردن همه چیو با جاش میاورد میذاشت جلوش 


این همیشه همینطوری بهم ظلم کرده خون ب جیگرم کرده ولی دیگه از دستش خسته شدم کسی اگه چیزی بلده بهم بگه میخوام حد و حدودشو بدونه هر غلطی دلش خواست نکنه و نگه

اینم بهش گفتم یعنی من از یه پلاستیک انار دو تا دونه حق نداشتم تو اصلا فک کن من حق خودمو دادم به برادرم 


دو سه هفته پیش که همین برادرم اومده بود من خونه نبودم حموم بودم بعد در یخچال که باز کنی از تو هال توش دیده میشه بعد قشنگ صداشون میومد حموم میشنیدم شوهرم سیب آورده بود چند تا ولی موقعه باز کردن در توی یخچال و دیده بود بعد بهش گفت بیا سیب بخور برادرمم برگشت گفت کی سیب میخوره سفته نمیتونم بخورم ازاون طالبی و انارهع بیار اگه راست میگی میخوای میوه بدی بخورم من دندون سیب خوردن دارم آخه

میدونی نمیتونم بخورم آوردی میگی بخور 

که آخرشم شوهرم نیاورده بود بهونه کرده بود که من نمیتونم دون کنم میریزه آبش اینور و اونور بعد خواهرت میاد سرم میگه چرا کثیف کردی در حالی اصلاً منو محل نمیذاره هر کاری دلش بخواد میکنه حتی اگه من خودمو بکشم هرچیم که غر بزنم


اینم بگم دست برادرمم به شدت خالیه و همه چیزشو از دست داده سر یه قضیه ایه و دوباره از زیر صفر شروع کرده داره کاره می‌کنه مزدشم اصلاً قابل مقایسه با شوهرم نیست 

حتی نصفع نصفع نصف شوهرم شاید روزی بگیره  

که همه اینارم شوهرم میدونه خوب در جریان همه چی زندگی شون هست 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چقدر دلم گرفت ادم تو خونه خودش حق نداشته باشه از مهمونش پذیرایی کنه اونم برادر 

تو تو اون خونه و هر چی که تو خونه هست حقو سهم داری 

ببخشید ولی شوهرت خیلی...  

توجه نکن دفعه بعدم خانوادت اومدن ب بهترین شکل پذیرایی کن و نزار بفهمن چیزی گناه دارن داداشتم اگر ناراحت شده یه وقت از دلش درار 

. وقتے ارزش واقعے خودت رو بفهمے، ديگہ بہ ڪسے تخفيف نميدے... ️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792