هه من خودم 15سالمه
از وقتی که ۹ سالم شد کلا دیگه تیشرت و اینا شلوارک یوخ
بچه بودم تا پنج سالگی برق ناخن میزدم
بعدش که ۹ سالم شد بابام منو میزد که بلن شم نماز صبح بخونم
به احباره بابام نماز میخوندم
بهتره بگم اصلا نمیخوندم الکی ادا در میاوردم
یه داداش دارم پنج ،شیش سال ازم بزرگتره
سر یه اتفاتی بابام رف یه جای بعدش اللن که ۱۵ سالنه اتقدر عقده دارم صدرصد بزرگتر بشم میزنم میرم یه جا دیگه ازادم
همین تو جارخ میبینید که دختر پسراش ازادنو هیلم اوکیه
بخاطر اینه خانوادشون تو منکنه قرارشون نمیدن
نمیدونم والا
اللن اوی بابام ک۶ الاهی سرطان بکیره بمیره رف گورشو گم کرد حالا داداشم بیخیالم ننیشه ننیزاره لاک بزنم
همیشه تو حیراشم که رفیقم انقدر لاک داره
خیلی بهش حسودی میکنم
اوووم تازه اینم بگم خانوادم گیر ننیدن برا نگرانی نیست
برا نگرانی باشه که احبار ننیکنن چادر بزاری
من خودم کلاس ۵ بودم بزور جادر میزاشتم تا از خونه نیرفتم بیرون چادرمو میکندم.
مامانمم اوکیه ولی چی کار کنه رو حرفه اون بابای خرم حرف بزنه؟؟
اونن بیوفته به جون من و داداشم و بزنه؟؟
اها اینم بگم کلا اصلا دختر خجالتیم نیستم خیلیم لجبازم شمام که نظر میدید نگید نگرانتم و برو پسشع مشاور و اینا و بزرگتر بشی اوکی نیشن
نخیر اصلا اینطور نیست
کلا گیر میدن
اصلا نمیدونم چی کار کنم
خیلم پروم پیریم مغرور و قد و لجباز
برا همینه همه عقده شد برام
هیچ وقتم به خودکشی فکر نکردم شاید الان که داری میخونی نیگی بابا هه تو ۱۵ سالته و خودکشی چیه و اینا .
ولی تا تجربه نکنی درک نمیکنی بقیشو میزارم اینجا جا نمیشه. ..........