سلام اینوقت شب واقعا نمیدونم چ کنم تارفتم بالکن اومدم دیدم نصف شربت سیتریزینو سر کشیده مریض بود میدادمبهش روزی دوبار هی میگفت خوشمزست بیشتر بده ولی براش توصیح میدادم باز سرخود رفته ازیخچال دراورده خورده۴سالشه و شربت هم تقریبا نصفه بود.بنطرتون اتفاقی نمیفته
تو دریچه کولرو جوری تنظیم نکن ک باد فقط ب خودت بخوره نمیخاد با ناعدالتی تو کشور مبارزه کنی😒😒
سلام!حال همهی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويندبا اين همه عمری اگر باقی بودطوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد ونه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بودمیدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم روياشبيه شمايل شقايق نيست!راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار … هی بخند!بیپرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شدفردا را به فا💖ل نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيداز فرازِ کوچهی ما میگذردباد بوی نامهای کسان من میدهديادت میآيد رفته بودیخبر از آرامش آسمان بياوری!؟نه ریرا جان نامهام بايد کوتاه باشدساده باشدبی حرفی از ابهام و آينه،از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن