خب من به علاقش. و خودش اعتماد داشتم.میدونستم نظرش عوض نمیشه.خالم میگفت میره خدمت,تغییر میکنه,ممکنه نظذش عوض بشه.گفتم نه,من مطمئنم عوض نمیشه.همه میگفتن چقدر زیاد قبولش داری.آخه من تک دختربودم.خواستگار خوب زیاد داشتم.معلومه که همه میخواستن با اونا ازدواج کنم نه بااینی که تازه اولِ راهه.
بعدش من تحصیلکرده بودم و همسرم دیپلم,1دلیل مخالفت بقیه این بود.
خداییش همسرمم خودشو ثابت کرد به همه,بعدش حتی خالمم ازم عذرخواهی کرد.همه قبولش دارن الان.
میخوام بگم که انتخابم عاقلانه بود نه فقط احساسی.چون فامیلم بودیم ازش شناخت داشتم.کسی که خوب باشه,ارزش انتظار کشیدنو داره.
انشالله که شماهم اگه به صلاحتونه به عشقتون برسی عزیزم.