تو فکر حرف شوهرم(نامزدم)
بهم گفت وقتی که مادرش زنده بوده... شبا دستشو میگرفته میخوابیده
وقتایی ک پیشش بوده....
میدونستم خیلی مامانی بوده
ولی نه تا این حد...
اصلا یه جوریم شده...
نمیخواستم بگم..
ولی الان گفتم بنویسم
ببینم به عنوان یه زن چه حسی پیدا میکنین. شوهرتون اینجوری باشه...
اوخی🥺
اخیه حالا ی چیزی گفته دیگ خدا رحمت کنه مادرشو
دلم میسوزه و سعی میکنم از محبت خودم لبریزش کنم من شوهرم مامانش واقعا انگار دلسوز و نگرانش نیست انگار دوسش نداره خیلی براش غصه میخورم
میگم ها مادر خدا رحمتش کنه مرده اگه زنده بود وعملیشو میدیدی چکار میکردی بزرگ وکوچک نداره همه به مادر احتیاج دارن
جواهر چ کارا ک نمیکنی ب چ چیزا ک گیر نمیدی خخ
مردای ک دیر ازدواج میکنن ،فک میکنم یکی از دلایل دیر ازدواج کردن همین وابستگی ب مادرشونه....دوران کارشناسی ی استادی داشتیم چهل وخورده ای بود و مجرد...بخدا بارها سر کلاس میگف دلم برای بغل ننه ام تنگ شده.....ننه اش ی شهر دیگه بود .....چقه گیر میدی جواهر.....خب بخوابه مامانش بوده...
جواهر نمیخام نگرانت کنم بخدا ولی منم یه جوری شدم اینجا چن تا تاپیک دیدم که شوهراشون این رفتارا رو داشتن و اسم یه بیماری روحی ک یادم نمیاد رو داشتن و بعدها بعد چن سال زندگی فهمیده بودن توروخدا ازحرفم ناراحت نشو ولی خودت ک میدونی از اول تاپیکات باهات بودم و تقریبا درجریان اخلاقای شوهرت هستم یهویی این اومد ب فکرم 😣
سلام جواااااااهر جان😊
به نظر من اگه الان مادرشون زنده بود لازم بود برسی کنی که وابستگی چقدر هست و چطوریه دقیقا، الان که نیستن فکر نمیکنم جای نگرانی داشته باشه به خصوص که چندین ساله به رحمت خدا رفته
😂😂😂😂
استادتون کجایی بود؟
نمیدونم شایدم...
ولی اخه با مادرش زندگی نمیکرده همیشه..
ولی میگه روزی صد بار زنگ میزدم. و وقتی ام میرفته پیشش میمونده اینجوری.....
من دورو برم ندیدم اینچیزا رو شاید برام عجیبه😂😂😂😂
