خیلی طولانیه.اصن نمیدونم ازکجاش بگم.یه دختری بودم شرروشور...پرانر:ی..پرحرف...ولی الان.حتی دلم نمیخاددهن بازکنم واسه حرف زدن. دیگه انگاربریدم.حتی دوست ندارم دیگع باهاش بحث کنم
..بنظرتون مشکل ازکجاست...منو خیلی دوست داره...ن فقط خودش...بلکه هممممه...همممممه میگن از علاقش...اهمیت دادناش..احترامش...همیشه اولویتش منم....
کسی هست بگم?
بگو
خب
پس مشکلت چیه؟
هسدم بگو
بگو عزیزم من میخونم
خب..چرا
چیزی نیست خوشی زده زیر دلت فدات
خوشی زده زیردلت گلم اودافظ
لایکم کنین
قسمت اولش مثل منی ولی قسمت دوم نه حالا مشکل چیه
از دوست داشتن زیاد تورو محدود کرده و توام خسته شدی
عزبزم قبل از شروع یه چیز لگم که کمک کننده هست. اگر وضع مالیتون بدک نیست به فقیر تر مخص.وصا اطرافیان خودتون خاله ای عمه ای همسایه ای و... با حفظ ابرو واسشون خرید کنید و برین خونشون با همسرتون . به خوا به زندگی گرم تر میشین و محبت خدا بینتون جاری میشه.
