سلام دوستان وقت بخیر به یکی از همکارانم که خیلی مرد شریفی هست چندین بار پیشنهاد دادم ازدواج کنه چون همش احساس تنهایی میکنه ولی به دلایلی مخالفه واقعا مرد خوبیه و حد حدود خودش میدونه تحصیل کرده و موقعیت اجتماعی خوبی داره خلاصه بخاطریک سری مشکلات و کار یه مدت بیشتر باهم در ارتباط بودیم تا اینکه امشب باز بهش گفتم یکی ازدوستانم هست خانم خوبیه میخوای باهام آشناتون کنم برگشت گفت با توجه به احترام زیادی که برات قائلم و از ته قلبم دوستون دارم اگه بار دیگه حرفی در مورد ازدواج کردنم بزنید دیگه باهاتون حرف نمیزنم با وجود شما دیگه کمبود محبت و توجه ندارم کمبود همدم ندارم از این حرفا یکم گیج شدم نکنه به من علاقمند شده؟ خیلی ام بهم پیام میده