2777
2789
عنوان

اونایی ک حسرت بابا تو دلشونه بخونن

1878 بازدید | 74 پست

۶ماهه دنیا اومدم,مامانم وقتی موقع زایمانش شده بود ب بابام میگه منو ببر دکتر ,میگه بشین برم بیرون بعدا میام میبرمت ,اخه مگه دست خودش بود صبر کنه ,یه ساعت بعدش زن عموم ب زور بابامو فرستاده ک باید الان برین دکتر 


تا رسیدن بیمارستان من دنیا اومدم ,۶ماهه بودم خیلی ضعیف,طوری ک پرستارها گفتن بچه مرده دنیا اومده ,نا نداشتم حتی گریه کنم ,چن ساعت بعد چشمامو باز کردم 

نمیتونستم حتی سینه مامانمو بگیرم مامانم با قطره چکان هر ساعت یبار یه قطره مینداخت تو دهنم.


من نمیدونم این دنیا چی داشت داشتم میجنگیدم برا موندن 





گذشت 

سه چهارسالگیم یادمه ,کتک هایی ک مامانم میخورد و من ازم هیچ کاری برنمی اومد فقط گریه میکردم ک بابا نزن این بدبخت چه گناهی داره 

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعد من بچه های مامانم مردن 

وقتی خدیجه رو بدنیا اورد اون بعد ۴۰روز مث چراغ خاموش شد 

بعد خدیجه مامان دوباره باردار شد و یه پسر میخواست دنیا بیاره ک  اونم بدنش عفونت گرفت و اونم فوت شد 


بابا ب مامانم گفت اگه این سری باز بچه ات بمیره طلاقت میدم 😐 

مامان علی رو باردار شد این سری 

علی دنیا اومد و سری جدید اذیت ها شروع شد

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

علی هر اشتباهی میکرد مقصر من بودم 

حرفش هم این بود ک تو بزرگتری چرا مراقب نبودی

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

علی همش بازیگوش بود و غیر قابل کنترل 

همش دوس داشت چغلی مارو بکنه و بابا همش مارو اذیت میکرد 

رفت تا اینکه من قرار شد برم مدرسه 


اولین روز مدرسه یادمه مانتو شلوار نو پوشیده بودم 

😀مامانم منو برد جلو مدرسه  بهش گفتم مامان تو برگرد من راهو بلدم خودم میام 

مامانم گریه کرد گفت دخترم بزرگ شده 

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

کتابامو برمیداشت من چطور ازش میگرفتم 

بابام همش علی رو بغل میکرد میبرد بیرون من فقط نگاش میکردم 

هر از گاهی کولی بازی درمیاوردم گریه میکردم یه توجهی بهم میکرد 

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

این بار مامانم ناخواسته باردار شده بود و جوادمون بدنیا اومد 

جواد هم پسر بود اما عشق بابا علی بود 

من دوران ابتدایی مدرسه رو تموم کردم 

عصرهایی ک قرار بود بابام بیاد خونه از سر کار مث بید میلرزیدم 

الانه ک بیاد و یه بهانه ای جور کنه و دعوا و استرس شروع بشه

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

توی مدرسه امتحان نمونه دولتی ثبت نام میکردن من اصلا نمیدونستم چی هس 

منم ثبت نام کردم روز امتحان رسید یادمه مدرسه فاطمیه بود امتحان 

اما من از سر کوچه تا حالا دورتر نرفته بودم 

گفتم با یکی از دوستام هماهنگ کنم خواهر اون میبرد منم با اونا برم 

رفتم گفتم گفت فردا ۷ درخونمون باش باهم بریم 

فرداش ک جمعه بود بابا گفت اتوبوس ها ۷,۵کار میکنن دیرتر برین 😐من ب زور ۷,۱۵رفتم در خونشون دیدم رفتن🙁

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

گفتم اگه برگردم خونه بابا ک نمیبره مامانمم ک نمیذاره پس چیکار کنم 

رفتم تو خیابون ایسگاه اتوبوس دیدم چن نفر ایستادن با مامانشون با کمال پررویی رفتم جلو گفتم  شماهم میرین امتحان نمونه دولتی 

اولی گفت نه 

یکی دیگه گفت اره منم میرم گفتم میشه منم با خودتون ببرین😐

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

خلاصه اونا تاکسی گرفتن و منم با اونا رفتم 


اصلا نفهمیدم نتیجه این امتحان کذایی چی شد 

این اولین تنهایی من تو کوچه خیابون بود 


قرار شد بریم برا دوران راهنمایی ثبت نام کنیم ک دیدیم مدرسه سر کوچه رو از سهمیه برداشتن الان مدرسه ته کوچه باید بریم ثبتنام کنیم 

ک برگشتیم خونه فرداش بریم ثبتنام کنیم 

بابام وقتی جریان رو فهمید مث دیوونه ها مامانو کتک زد ومنو دعوا میکرد  و گفت دیگه مدرسه بسه نمیخواد درس بخونی

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  

چن روز گریه و زاری باز با پادرمیونی مامان بالاخره ثبتنام کردیم راهنمایی رو 




زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز