بچم زود دنیا اومد 8 روز ان آی سی یو بستری بود سینم نگرفت تا حدود 2 ماه دوشیدم دو وعده یا یه وعده بهش دادم دستم بشکنه یه هفته ندوشیدم خشک شد الهی بمیرم براش شیر خشکی شد با کلی دوا و درمون خدا این هدیه نازش بهم داد غم دنیا تو دلمه غصه و عذاب وجدان خودم یه طرف حرف بقیه یه طرف خسته شدم دیگه همه اینا بدرک همش حس میکنم براش کم گذاشتم الانم سینم فقط یه گاز میگیره میکشه اصلا مک نمیزنه و فقط گریه میکنه داغونم کاش منم لذت شیر دادن به بچم میچشیدم
پسرمنم تا۴ ماهگی شیرمو خورد به خاطر رفلاکس شیرخشکی شد منم دلم برای شیردادن تنگه ولی هییچ وقت حس گناه ندارم
جمله ی چرا انقدر زود ازدواج کردی؟ به اندازه ی جمله ی چرا ازدواج نمیکنی؟ زشته! جمله ی سومین بچه رو میخواستی چیکار؟ به اندازه ی سوال چرا بچه دار نمیشی ناراحت کننده اس! به اسم روشنفکری در زندگی دیگران دخالت نکنید🙏
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.