یه دعوای اساسی با شوهرم برادر شوهرم وجاریم کردم بیشعورا شوهرم پول لازمع میخواستیم ماشین بفروشیم که زنگ زده به برادر شوهرم که تو برش دار منم گفتم عمرا بذارم که ماشین بره زیر پای طایفه ذغالت آخه هضمش برام خیلی سخته بعد برادر شوهر همش زنگ میزنه که چی شد نمیدی منم گوشی برداشتم کل خاندان و زنشو به فحش کشیدم بیشعورا شوهرم انقدر طایفشو دوست داره که نگو میخواد یه وسیله بگیره که ۹۵ میلیون پولشه طلاهامو فروخته ماشینو هم میده به داش بی مصرفش دارم خفه میشم البته کارش همینه ها ولی بهم میگه تو دخالت نکن دیوانه میشم من خاک برسر ۵۰ میلیون بهش کمک نقدی کردم از ارث پدریم الان جاریم اومده بهم میگه تو زن خیابانی بودی اونقد نفهمه یه بارم گفته بود که دهنشو پاره کردم امروزم دهن وبینیشو داغون کردم برادر شوهرمم دید اومد منو باسیلی زد شوهر بیشورم دستش هم تکون نداد میگه حق با اونا بوده رفتن رو من شکایت کردند حالا پدر شوهرو مادر شوهرم کم مونده بیان منو بخورن شوهرم خیلییی دلمو شکست😞😔