بدبختی امروز من...سوتفاهم شوهرم...و مردی که امروز زندگیمون رو بهم ریخت

ببین ظاهرا همه چیزززش خوبه همه چیزش ولی نمیدونم میفهمی یانه ولی حس میکنم شاید درکنارش خوشبخت نباشم

من حتی نمیتونم تصورکنم دستمو بگیره

منی که قوه تخیل وتصورم بالاست نمیتونم اینارو تصورکنم

پرت شدنو ک هستم,اصلا من خودم چن بار تو فانتزیام پرت شدم,ولی مورد دوم برنامه ریزی میخواد یهویی ک نمیشه خواااهرم 

ای بابا 

اصلا داستان و رمان ،به این عنوان بخوانید،دوسم ندارید برید ده صفحه نوشتید رمان ،رمان، دروغ ،دروغ

استارتر وقتی شوهرت اومد بهش بگو بیا با هم حرف بزنیم ده دقیقه ساکت باش حرف اون یارو رو شنیدی حرف های منو هم بشنو 

کامل همه رو هم براش بگو 

انشاالله عصبانیتش فرو کش کرده میاد با هم صحبت میکنید حل میشه 

بهش بگو یعنی به من مطمئن نیستی پس برای چی گذاشتی تو به همچین محیط کاری ،کار کنم اونم با این همه مرد

به حس نمیشه ک اعتماد کرد پنجاه پنجاهه,ولی اگه مورد خوبی باشه بنظرم اشاره بزنی البته با حفظ غرور اشکال نداره من خودم یبار چن سال پیش قبل ازدواجم ب یکی اشاره زدم بد ضایعم کرد بدااا,

اخرش شوهر میکنی بعد همین میاد با گریه تو مراسم عقدت و دوستاش باید بیان زیربغلش و بگیرن و هی هندزفری بزاره تو گوشش اهنگ گوش بده فانتزیات داره واقعی میشه اینا همه نشونست

منم ازهمینش میترسم اینکه ضایع شم

نمیتونم

به درک اصن

عزیزم امیدورام مشکلت به زودی زود حل شه 😊امیدت به خدا باشه.از قدیم گفتن سر بی گناه پای دار میره اما بالای دار نه😉

نترس اون اصن رگ نمیزنه به هیچ جاش نمیگیره 

وا خوب ما داریم راجب فانتزیای خودمون حرف میزنیم راستش من اصلا دقیق نخوندم شما چی نوشته بودی قضاوتی هم راجبت نمیکنم انشاالله هر مشکلی داری هم به زودی حل بشه خوب تاپیک عمومیه هر حرفی ممکنه توش پیش بیاد میتونستی همون اول بهمون بگی پراکنده بشین یا تاپیکتو قفل کنی

استارتر اینجوری گفتی عذاب وجدان گرفتم بخدااا,حلال کن نگرانم نباش منم شوهرم اتفاقی بیفته اصلا ب روم نمیاره از خونه هم نمیره ولی باهام حرف نمیزنه بعدش ک دلتنگم میشه خودش پیش قدم میشه برا آشتی ایشالا مال توام همینطور میشه,سو تفاهم بوده دیگه!ب برادرت بزنگ بگو موضوع رو اون حل کنه

والا مال من ضایع کرد ولی دوسال بعدش ک رف سربازی اومد خواستگارم منم گفتم نه اسکول شد