بابا خسته شدم بس از کتک و خیانت شنیدم. یا بالعکس پز طلا و شوهرم بوسم کرد و تکه و ...(اابته خیلیاش پز نیست و حس واقعیه)
حس واقعی من الان تو زندگیم یکم نگرانی برای آینده ست چون ماه دگ آزمون تافل دارم و کسیو دوست دارم ک مطمئن نیستم ب هم برسیم. با مامانمم قهرم و دلم نمیخواد حرف بزنم باهاش
😊 ولی عوضش خوشحالم ک پدر خیلی مهربون دارم. درس خوندنام داره نتیجه میده. کارای اپلای م درست میشه ان شا الله و سلامتم. کلا بطور کلی دارم سعی می کنم زندگیو دوست داشته باشم
شمام اگ دوست دارین حس واقعیتونو بگین❤😍