من اگه جات بودم یه بار دیگه همچین حرفی میزد بهش میگفتم میدونی حکمت اون همه سختی بارداری من چی بوده خدا هم از همون اول میخواسته بگه تو بی لیاقت و بی درکی بچه برات حیفه ولی من نشستم به زور دعا و به قیمت به خطر افتادن سلامتیم بچتو نگه داشتم حالا میفهمم به زور نباید چیزی رو خواست خدا خودش به حجم بی لیاقتی و نفهمی تو واقف بوده و این بچه رو برات نمیخواسته
عزیزم اگه خیلی ضعیفه بچه ات براش شیر نیدو بگیر عالیه
ببخشید عزیزم پس مقصر خودتی. اگه بی پناه و بی پشتوانه بودی می شد برات دل سوزوند.
یه آدمی رو برداشتی انقدر گنده کردی که حالا برای خودت شاخ شده.
یا می تونی شاخش رو بشکنی بشینه سر جاش. یا اینکه تا ابد بشینی ازش حرف بشنوی و بزنی تو سر خودت.
بعضی وقتا خودمون با خودمون نامهربون هستیم و انتظار داریم دیگران باهامون مهربون باشن. باید یاد بگیریم به خودمون احترام بذاریم تا دیگرانم موظف باشن احترام بذارن
کم سن و سال بودم همش 18 سالم بود.پدرم فوت شده بود دو سال بعدم داداشم فوت کرد و سه تا دختر اونم به جمع یتیمهای خونه اضافه شد.وضع مالیمونم بسیار بد بود.فضای خونه غمبار بود مادرمم عصبی شده بود همش درد و گریه و فقر و نداری فقط میخواستم از اون فضا خلاص بشم.این اولین خواستگارم بود حتی تا قیافشو دیدم حالم ازش بهم خورد ولی اونو تنها راه نجات دیدم.خانوادمم فقط میخواستن یه نون خور کم شه.این بود که تن به این ازدواج از اساس غلط دادم
چه بی شرم
میزدی تو دهنش که اسم خودشم یادش بره،چه فکری کرده پیش خودش این حرفو زده،میگفتی با این اخلاق گوهت هیشکی زن تو نمیشه،ببخشید خیلی عصبانی شدم نتونستم جلو خودمو بگیرم
من استخدام رسمی دولتم.رشتمم اتاق عمله.امکان این که موقت کارمو ول کنم نیست.کلا هم نمیخوام استعفا بدم.چون همچین آدمی اگه فردا مشکل حادی برا من پبش بیاد به هیچ عنوان پشتوانه من نمیشه .در حال حاضر تنها پشتوانه من کارمه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
