سه ساله جدا شدم دگ نذاشتن دختر هش سالمو ببینم یا صداشو بشنوم دگ نمیدونک چ شکلی شده بابامم نمیزاره شکایت کنم میگ پا تو کلانتری حق نداری بزاری ابرو دارم...دارم ذره ذره جون میدم و پیر میشم با این درد...کسی هس درکم کنه یا شرایط مشابه منو تجربه کرده باشه؟
الهی بمیرم،عمه ی من برعکس توعه بابای بچش نمیاد ببینه بچشو،خیلی بده،درکت میکنم ادم جیگر گوشش و نبینه سخته و زجر آور مگ تو دادگاه طی نکردین ک چن وقت ی بار ببینیش؟
شوهرم مشکل روانی داش و قرص ترامادول میخورد کتکم میزد و سرکار نمیرف بچه رو سر طلاق گرفتم اما اومد با تهدید بردش چون میدونس بابام ادم ارومیه و سر ابروش هیچ کاری نمیکنه بعد چن ماهم دوباره با تهدید حضانتو ازم گرف هر شب چهره بچم جلوی چشمامه نمیدونم چرا نمیمیرم راحت شم
مدرسشو پیدا کردم اما مدیرشون همکاری نکرد انقد درباره من ب دخترم بد گفته ک اونم دگ دوس نداره منو ببینه ب گوشم رسوندن ک از من بدش میاد نمیتونم فراموشش کنم دارم مرگ تدریجیمو میبینم افسردگی شدید گرفتم همش میگرن دارم ی روز خوش نمونده برام چشمام عینکی شد از بس گریه کردم