سه ساله جدا شدم دگ نذاشتن دختر هش سالمو ببینم یا صداشو بشنوم دگ نمیدونک چ شکلی شده بابامم نمیزاره شکایت کنم میگ پا تو کلانتری حق نداری بزاری ابرو دارم...دارم ذره ذره جون میدم و پیر میشم با این درد...کسی هس درکم کنه یا شرایط مشابه منو تجربه کرده باشه؟
عزیز دلم خیلی برات ناراحت شدم دلم آتیش گرفت .چرا نشستی سه سال داری خودتو اینجور عذاب میدی دیدن بچت حق تو هست برو شکایت کن بعد از طلاق نه مادر و نه پدر حق ندارن اون یکی رو از دیدن بچه محروم کنن می دونی بعد پدرشو در میارن من اگه جای تو بودم پدرمو میبردم یک مشاور که بهش حالی کنه حال بد منو بعد میرفتم شکایت میکردم و حتما کوتاه نمیومدم .یک چیزی هم بهت بگم یکی از آشنایان ما همین جور بود بعد طلاق دخترش رفت پیش شوهرش و اینقدر به این بچه ۷ ساله از مامانش بد گفته بودن که اونم متنفر شده بود از مادر ولی وقتی ۱۵ سالش شد و بزرگ شد و عقلش رسید اومد پیش مادرش و الان خیلی خوب دارن با هم زندگی می کنن و از پدرش متنفره که سالها اونو از دیدن مادر محروم کرده .تو فقط سلامت روح و جسم خودتو حفظ کن مطمئن باش روزگار به نفع تو خواهد چرخید .یک توصیه خواهرانه هم اینکه خواهشا تا با این همسر فعلیت کاملا به تفاهم نرسیدی هیچ وقت بچه دار نشو که خدای نکرده داغ دیگه ای به دلت اضافه نشه خدا اون مادرشوهرتو هم سرشو به سنگ بزنه و آدمش کنه.
عزیزم گاهی اوضاع جوری میشه که مجبور به طلاق میشی یعنی طرف اینقدر فحشت میده کتکت میزنه خرجی نمیده خیانت می کنه و...که تو راه دیگه ای نداری چی کار می تونی بکنی و بچه تو این فضای داغون موندنش بسیار بدتره و زیان بار تر😔
عزیز دلم خیلی برات ناراحت شدم دلم آتیش گرفت .چرا نشستی سه سال داری خودتو اینجور عذاب میدی دیدن بچت ح ...
شکایت میکنم ب امید خدا برم خونه خودم چون بابام هیچ جوره نمیزاره میگ ابروم میره البته از اون طرف هم با مادرشوهرم حتما برنامه خواهم داشت همیشه دعا میکردم ک خدایا من بی مادری کشیدم دخترم اینجوری نشه اما نمیدونم چرا خدا تنها امید زندگیمو ازم گرف شبا تا صب باهاش تو ذهنم حرف میزنم بغلش میکنم دلم واس بوی بدنش تنگ شده اگ میدونستم دگ بچمو نشونم نمیدن از کتک میمردم اما طلاق نمیگرفتم میرفتم کلفتی خونه مردم اما خداشاهده نمیخواستم از بچم دور بیفتم
شکایت میکنم ب امید خدا برم خونه خودم چون بابام هیچ جوره نمیزاره میگ ابروم میره البته از اون طرف هم ب ...
😢😢😢 اینجوری میگی دل منم خون میشه منم دارم جدا میشم با دختر ۵ ساله خودمو میزارم جای تو میسوزم ولی اینجوری نگو واقعا گاهی چاره ای نیست مجبور میشی طلاق بگیری .چی بگم خدا ان شاالله خودش بهت کمک کنه عزیزم ازت یک خواهشی میکنم برو پیش دکتر افسردگی گرفتی و این خطرناکه مخصوصا می بینم که هی حرف از مرگ و مردن میزنی تو بمیری فقط همسر سابقت شادتر میشه اتفاق دیگه ای هم نمیوفته .حتما حتما برو پیش مشاور و روانشناس حتی اگه لازمه قرص بخور بعد که روحیه ات درست بشه حال خودت عوض میشه کمتر غصه می خوری بعدم به امید خدا میری برای دیدن بچت اقدام می کنی
😢😢😢 اینجوری میگی دل منم خون میشه منم دارم جدا میشم با دختر ۵ ساله خودمو میزارم جای تو میسوزم ولی ...
با همسرم صحبت کردم ک برم پیش مشاور فعلا ک نرفتم..تو رو خدا اگ جدا میشی اول فکر بچت باش مطمعن باش طفل معصوم لطمه نمیخوره حالا ماها بزرگیم طاقتمون زیاده الهی واس بچه هامون بمیرم ک تو سن کم باید غصه ببینن
[QUOTE=61458741]با همسرم صحبت کردم ک برم پیش مشاور فعلا ک نرفتم..تو رو خدا اگ جدا میشی اول فکر بچت باش مطمعن باش طفل ...[/QUOTEعزیزم حتما برو مطمئنم حالت بهتر میشه .چی کار کنم به خدا روزی هزار بار قلبم تیکه تیکه میشه بس فکر می کنم به دخترم و بلاهایی که بعد سرش میاد ولی به نظرت من چی کار کنم من حتی حاضر بودم همین جوری زندکی کنم با همین شرایط که اون جدا می خوابه من جدا هیچ حرفی بیمون رد و بدل نمیشه هیچ خرجی به من نمیده و فحش و کتک و خیانت اون نامرد ولی اون دیگه شدیدا اصرار داره و میگه من اینجوری نمی تونم زندگی کنم فقط طلاق حتی بهش پیشنهاد دادم جدا زندگی کنیم خرجی هم نده فقط به خاطر دخترش اسم طلاق نیاد روش بازم راضی نمیشه فک کنم چون می خواد با طرفی که باهاش هست ازدواج کنه اینجور اصرار داره به طلاق .چه کاری می تونم بکنم آخه😥
[QUOTE=61458741]با همسرم صحبت کردم ک برم پیش مشاور فعلا ک نرفتم..تو رو خدا اگ جدا میشی اول فکر بچت ب ...
الهی دورت بگردم درکت میکنم امیدوارم بتونی بچتو برای خودت نگه داری ارزوی قلبیمه...خدا سایه همچیم مردایی ک واس بدبخت کردن ی زن هر تلاشی میکنن و از زمین ورداره
قربونت بشم عزیزم منم برای تو بهترین ها رو آرزو می کنم و مطمئنم دختر گلت یک کم بزرگتر بشه حتما برمیگرده پیش خودت و این روزای سختت تموم میشن تو فقط مواظب روح و جسمت باش قوی باش عزیزم😘😍