مجرده وبیکار یکسر تو خونه هستش بعد منم ی بچه زیر یسال دارم و دوباره باردارم و با مادرشوهرم زندگی میکنم شرایط برام خیلی خیلی سخته گاهی فرار میکنم میرم خونه مادرمبعد الان ی هفتس قبلش خواهرم زنگ زد و گفت همون آنفولانزا گرفتیم نیای اینجا خطرناکه منم نرفتم دیگه مادر خودمم تلفن نداره که بهش زنگ بزنم این هفته هم خیلی کمردرد و دلدرد داشم هر روز به خواهرم زنگ میزدم خیلی نگرانش بودم چون بیماری تنفسی داره بعد امروز که زنگ زدم خواهر دیگم گوشی برداشت ازش پرسیدم و گفت نه آنفولانزا نیفتادییم بعد خواهرم سریع رسید از پشت گوشی به خواهر دیگه من دعوا میکنه که چرا گفتی الان پامیشن میان اینجا همون جا سریع گوشی قطع کردم بخدا خودشون شرایط منو میدونن هر موقع میرم براش هدیه میبرم دفعه پیش ی ست دستبند و گردنبند بردم یبار ی بلوز ی شال ی مانتو خوشگل چو ن مریضه هواشو خیلی دارم وقتی میرفتم اونجا بخدا مجبور بودم مجبور چون خونه مادرشوهرم اصن راحت نیستم
دعا کنین تا سال دیگه من برم سرکار معلمی..شنیدم دعای نی نی سایتی ها گیراست ..دعام کنین من جایی برم سرکار معلمی ! توروخدا دعام کنید من هیچ کسیو ندارم ،دعام کنید که دستم بره تو جیب خودم.
چند وقتیه خراب شده همه خواهرام گوشی دارن اونم درست نکرد دیگه شماره خواهرای دیگمو ندارم میگن شوهرت برمیداره میده به مزاحم در این حد اعتماد شماره قبلی مادرم رو گوشی خواهرمه پدرم از صبح زود میره سرکار تا شب ساعت نه خونه نیست من با مادرم کلا چهار دقیقه فاصله دارم