بچه دار نشدن

نه عزیزم.

دو سالگی پیچیدگی روده داشتم، برای عمل اون، رحم و تخمدانم رو درآوردن

عزیزم الان که قرار نیست بپاشه.

بعدشم دلیل نمیشه پایه و اساس نداشته باشه.

بالاخره بچه خیلی مهمه...

بعدم خب من نمیتونم از الان بگم اگه قراره بخاطر بچه منو ول کنه و بره، همون بهتر که ول کنه و بره و اصلا نگران نباشم.

نگران بودنم طبیعیه

مطمئنم که قبل از عروسی چیزی نمیگه.

تا دو سه سال بعدشم مطمئنم که نمیگه.

من نگران بعدم.

اون موقعی که همه انتظار بچه دارن ازش.

و اون موقعی که هم سناش رو میبینه که دارن با بچه هاشون بازی میکنن و قربون صدقشون میرن...

از اون موقع میترسم که بخاطر حسرت، روزای خوبمونو خراب کنه.

چون مرده.

نمیشه پیش بینیش کرد که همیشه همینطور میمیونه

فدای سرت عزیزم

عزیزم ان شالله که به زودی خدا یه بچه ی سالم و تپل مپل بهتون بده...

من که هیجوقت نمیتونم این حس رو تجربه کنم.

ان شالله شما به زودی تجربش کنی

ممنونم از دلگرمیت عزیزم.

به شوهرم یادآوری نمیکنم.

تا قبل از عقد روزی چند بار بهش میگفتم.

ولی بعد از عقد دیگه گفتنش فایده ای نداره که.

هی یادآوری کنم که چی شه؟

منم با پرورشگاه اصلا مشکلی ندارم.

شوهرم خودشم میگه مشکل ندارم و الان واقعا مشکل نداره.

فقط ترسم از آینده است و به قول شما نمک نشماسی مردا.

خداییش شوهرم تو اخلاق همتا نداره.

ولی خب آدم از فرداش خبر نداره.

میترسم پس فردا یه هو بگه من که مشکل ندارم، میخوام بچه ی خودمو داشته باشم.

ولی امیدوارم با دعای مادرم و شما دوستای عزیزم اون روز رو نبینم.

چون تو دوسالگی مشکل پیچیدگی روده داشتم و باید عنل میشدم.

برای عمل هم باید رحم و تخمدانمورو درمیاوردن.

حالا دیگه چراشو نمیدونم.

ما نامزد نبودیم که فهمید. تو قرار دومی که همدیگه زو دیدیم بهش گفتم.

الانم مطمئنم که دوسم داره.

فقط از آسنده میترسم.

دو سه سال اول بگم پرورشگاه و اینا قبول نمیکنه. میگه زوده. خانوادشم چون خبر ندارن، اینم یه مشکله.

رحم اجاره ای خییییلی گرونه. پیدا کردنشم مشکله، بالاخره چیزایی که اون آدم میخوره همه تاثیر داره دیگه...

ولی بازم مشکلی با این موضوع ندارم.

بالاخره میشه یه آدم مطمئن پیدا کرد.

ولی خب خیلی گرونه دیگه.

باید داشته باشیم که بدیم به اون بنده خدایی که میخواد ۹ ماه اذیت بشه

ان شالله  که به زودی تیکر بارداریت رو ببینیم.