2777
2789
عنوان

جلسه خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 1125 بازدید | 202 پست

قهر کردن مرد

  • با شوهرم قهر کردم، حلقه اش رو نمیپوشه. بشدت آدم قهرقهروییه. سر مسخره ترین چیزا هم قهر میکنه. خدا نکنه بهش بگی بالای چشمت ابرویه.

واکنش بعد از عصبانیت

  • هر وقت ناراحته قیافه ش رو آویزون میکنه، نمیگه چشه. کم محل میشه و قهر میکنه. منم حرص میخورم. هر چقدم ازش میپرسم که از چی ناراحته چیزی نمیگه و به کم محلیش ادامه میده و روز بعدش کم کم درست میشه من چیکار کنم چون تو اون مدت هی حرص میخورم و حتی شبش با گریه میخوابم ولی اون هیچ توضیحی نمیده.
  • وقتی قهر میکنیم، تو خیابون از من با سرعت راه میره. طوری که گم میکنمش. منم چون بدم میاد پشتش، راه بیفتم انقد آروم راه میرم که اصلا نبینتم بعد بر میگرده داد میزنه که زود بیا منم داد میزنم که تو یواش برو خیلی بهش گفتم بدم میاد نکن اصلا گوش نمیده دیگه.
  • همسرم تو این ۷سال زندگی هیچی برام کم نذاشته از نظر مالی ولی هروقت دعوا میشه تو دعوا منت همه چی رو که خریده میذاره سرم
  • با شوهرم قهرم، یه لیست خرید بهش دادم ولی نمیخره
  • وقتی با هم بحثمون میشه و دعوا میکنیم. من رو از همه جا بلاک میکنه
  • تا قهر میکنیم، شوهرم رمز گوشیش رو عوض می‌کنه و از خودش جداش نمیکنه. وقتی آشتی میکنیم اول پاکسازی میکنه بخصوص پیامهای خونوادش رو بعد گوشی رو میده دستم. اینکارش حساسم کرده
  • ما بحثمون بشه شوهرم کمه کم ۳ روز زبون میبنده. اصلا حرف نمیزنه. جای خوابش رو جدا میکنه و اگه منم باهاش حرف بزنم، اصلا جواب نمیده و ضایع میشم.
  • ما طبقه بالای خونه پدرشوهرم هستیم. الان چند بار اتفاق افتاده با شوهرم بحثمون که میشه، شوهرم میره پایین بدگویی من رو میکنه. صدای دادش میاد بالا که در مورد من به اونا بد میگه.
  • تا قهر میکنه وسایلش رو جمع میکنه میگه طلاق
  • وقتی با شوهرم قهر، شوهرم با بچه هام هم قهر میکنه و سرسنگین میشه. بهشون پول تغذیه نمیده. برای خوراکی مدرسه شون چیزی نمیخره. هرچی بهش بگن، دعوا میکنه. مریض بشن دکتر نمیبره. خیلی رو مخه
  • هیچ وقت توی آشتی پیشقدم نمیشه. همیشه هم واسه من ناز میکنه
  • دعواها رو به استوری میکشونه و پروفایل غمگین میذاره.
  • وقتی قهر میکنیم من رو جلوی جمع ضایع میکنه و کلی حرف در مورد من میزنه و آبروی من رو میبره.
  • وقتی قهرم روی اون چیزهایی که بدم میاد مانور میده، دست میذاره روی همونها و همون ها رو انجام میده.
  • تا باهاش دعوا میکنم زنگ میزنه به پدر و مادرم و بهشون خبر میده که چی بین ما گذشته و میگه این زن زندگی نیست.
  • اوایل نامزدی خواهر شوهرام و مادر شوهرم خیلی خوب بودن باهام خیلی حرمتم رو میگرفتن. هر چند روز یکبار زنگ میزدن احوالم رو میپرسیدن الان خیلی سرد شدن نسبت بهم. ماه به ماه زنگ نمیزنن. منو هم میبینن خیلی گرم نیستن و خیلی باهام هم صحبت نمیشن اینا همه تقصیر اون نامزد بچه ننمه تا دعوایی پیش میومد میرفت تو خونوادش جار میزد همه رو خبر دار میکرد عصبانیت ما و دعواهای ما تموم شد ولی همون حرفای اون موقع دعوامون باعث شده نسبت بهم بد شن
  • چند روزه با شوهرم قهرم. امشب هر دومون بیرون بودیم ولی باهم نبودیم. من رفته بودم بازار و شوهرم رفته بود خونه ی مادرش. از رستوران دو پرس غذا برای خودم و شوهرم گرفتم. شوهرم ربع بعد اومد با یه ظرف غذا برای یک نفر!
  • وقتی دعوامون میشه، شوهرم از نظر مالی من رو توی فشار میگذاره. کارتی که ماهانه توش پول میریزه و ازم میگیره. یه پس انداز مخفی هم داشتم. اونم پیدا کرده و برداشته
  • وقتی با زنم دعوا میکنم، زندگی کلا تعطیل میشه. من و بچه ها باید بی غذا بمونیم.
  • همسرم سر هر چیزی قهر می کنه و حرف نمی زنه تو این سالها فقط من پیش قدم بودم و آشتی می کردم و ایشون تا چند روز تو قیافه بود وقتی قهر می کنه با پسرم هم حرف نمی زنه، قرار بود بریم عید دیدنی خونه خواهرم نیومد من و پسرم تنهایی رفتیم
  • خیلی کینه ای هست. تمام اتفاقاتی که از دوران عقدمون تا حالا افتاده رو قشنگ یادشه و کینه من رو برداشته. همیشه باید تن و بدنم بلرزه که مبادا از کوچکترین چیز ناراحت نشه و قهر نکنه
  • تو این چهار سال سه سالش رو باهام قهر بوده هر قهرش دوماه طول میکشه
  • یا شوهرم قهربودم. خودش مهمون دعوت کرده. جلو مهمون دوبار جوابم رو نداد و یه بارم با عصبانیت باهام حرف زد. آبروم رو برد و بی احترامی شد به مهمون
  • ۷ ساله ازدواج کردیم، شوهرم میگفت تا حالا از من کتک نخوردی پرو شدی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) استفاده از رسانه

یکی از مهم ترین نمونه های استفاده ی همراه با امنیت در بهره مندی از وسایل و ابزارها توسط مرد، هنگام استفاده و به کارگیری تلفن همراه است. برای مرد امنیت بخش، تلفن همراه و آنچه با آن انجام میدهد همگی در راستای فراهم سازی امنیت خاطر همسر و فرزندان است. مردی که روی تلفن هوشمند خود رمز عبوری گذاشته است که همسرش آن را بلد نیست و اجازه ندارد از محتویات و کارکردهای مرد در بهره مندی از آن باخبر شود، حتی اگر از این مسیر مرتکب خطایی نشود و نسبت به تعهد زندگی مشترکش کاملا پایبند و مراقب باشد، نتوانسته است در جایگاه مردی امنیت بخش ظاهر شود. مرد امنیت بخش میداند و معتقد است که این وسیله نیز مانند همه ی کارکردهای او در زندگی باید تولید امنیت کند. اگر زن از بهره مندی مرد از تلفن همراهش و استفاده ی وی از شبکه ها و گروههای مجازی موجود در آن امن نیست، از قابلیت امنیت بخشی محروم است و در ایجاد همه ی التهابها و ناامنیهایی که زن دارد به طور مستقیم مسئول است. نمی تواند مدعی باشد من هرگونه استفاده ای بدون آگاهی واطلاع تو از این وسیله انجام میدهم و تو باید بدون هیچ نکند و مبادایی خیالت از طرف من جمع باشد و اگر نبود معلوم میشود به همسرت اعتماد نداری! اعتماد، درخواست کردنی یا فرمان دادنی نیست اعتماد حالتی درونی در وجود مخاطب است که به واسطه ی نوع عملکرد ما فراهم می شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

مردی میتواند از همسرش انتظار اعتماد به خویش داشته باشد که بدون هیچ پنهان کاری و پرهیز و رمزی همسرش می تواند از محتویات و بهره و کارکردی که مرد با این وسیله دارد مطلع و خاطر جمع باشد و هیچ نکند و مبادایی ذهن و فکرش را مسموم نکرده باشد. مؤلف این کتاب در مقام یک مشاور کمتر خانمی را دیده است. که نسبت به نحوه و آثار بهره مندی همسرش از تلفن هوشمند خاطرش امن باشد و بدون هر دغدغه ای با خیال آسوده این استفاده را پذیرفته باشد. تشویش زنان از این مسئله آن قدر وسیع و جدی ست که عمده ی زنان از اینکه همسرشان دارای تلفن همراه هوشمند باشد که دسترسی به اینترنت و شبکه های مجازی را ممکن کند در ناامنی و هراس به سر میبرند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

  • برای تولد برادرشوهرم، عکس برادرشوهرم رو استوری کردم. حالا شوهرم اومده داد و بیداد میکنه که چرا عکس داداشم رو گذاشتی به من نگفتی. گفت یا صفحه‌ت رو پاک میکنی یا گوشی بی گوشی. برادرشوهرامم حق ندارم فالو کنم. اون ها هم درخواست میدن باید رد کنم. گفتم چون جاری هام تولدت میشه عکس تو رو میذارن، منم خواستم جبران کنم. فحشم داد و داد زد که تو حق نداری جز پدر، مادر و خواهرات عکس کسی رو بزاری و تبریک بگی. حالا من موندم دلیل این کارش چیه. بعد گفتم به جاریهام میگم تو نمیذاری فالو کنم و عکسشون رو بذارم. گفت بگی، خودت رو خراب کردی. اونها بهت شک میکنن. باید بگی خودت دوست نداری، هیچ مرد یا آقایی به جز من تو صفحه‌ت باشه.
  • پروفایلش رو نمیپسندم
  • شوهرم نمیذاره حتی تو گروه دختر عمه هام ک فقط 7 تا زن هستن، باشم حتی تلفنی نمیذاره با دوستام در ارتباط باشم
  • همش سرش تو گوشیه بچه میره سمتش باید دو بار صداش کنه تا نگاش کنه. با گوشی بازی کردن بیش از حدش دارم میسازم ولی کم آوردم واقعا
  • دلم نمیخواد عکس بچه هام رو بذارم پروفایلم ولی شوهرم میذاره.
  • گوشیم رو برداشته بود و چک کرده بود بعد همون حین پسر خالم که چندین سال از من کوچیکتره فالوم کرده بود، چند بار زد تو گوشم و گفت این برای چی فالوت کرده؟ گفتم من چه میدونم الان همه همدیگه رو فالو میکنن من که تاییدش نکردم هیچ مردی رو هم فالو ندارم شروع کرد به فحاشی و توهین به من ک تو با همه هستی به همه پا میدی
  • وقتش رو تمام وقت پای کامپیوتر و بازی های کامپیوتری میگذرونه.
  • با هیچکس عکس نمیندازه و همیشه به من میگه: چرا به من گفتی بیا عکس بندازیم.
  • شوهرم یه استوری عاشقانه برای من نمیذاره. میگه بدم میاد این جلف بازی ها چیه.
  • ماهواره میخواد نصب کنه و من مخالفمم.
  • سرم خورد به میله و شکست. با خواهرم رفتم گچ گرفتم و از اونجایی که کار بلاگری میکنم. عکس یه تیکه از سرم رو استوری گذاشتم که بچه ها امروز این اتفاق افتاده برام و همسرم ویه تعدادی هاید استوری کردم که نبینن نگران شن. حالا الان همسرم زنگ زده که مثل اینکه یکی از دوستاش استوریم رو دیده و نشونش داده یا بهش گفته. زنگ زده میخوای ابرو شرف منو ببری هرچی میشه استوری میکنی؟

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

(2) استفاده از رسانه

  • روی گوشیش رمز گذاشته و نمیذاره که من بهش دست بزنم.
  • شوهرم زن پسر پسرعمه اش یا زن پسرعموش رو توی اینستا گرام فالو کرده. اونم چندسالشونه هفده هجده!!!!! آخه مرتیکه چهل ساله خر!!! خب خودت بفهم این کار زشته. آخه عارت بیاد !!! کاش آدم هول و هیزی بود تکلیفم رو می‌فهمیدم!! ولی نیست!!! فقط نفهمه! خوب و بد رو نمیدونه!
  • شوهرم تقریبا هر روز توی اینستاگرام عکسای باشگاهش رو میذاره پوشش نامناسب و بد جور؛ مثلا لخت با شورت هفتی فیگور میگیره فیلمش رو میذاره. قشنگ برآمدگی های بدنش مشخصه.
  • شوهرم بلاگر زن فالو کرده میشینه تک به تک استوریاشم میبینه. چیکار کنم؟
  • رمز گوشیش رو من ندارم. بارها بهش گفتم ولی خب هر دفعه ی دلیل بیخودی میاره همین کارش باعث شده من همیشه فرض بر خیانت بزارم و ازش متنفر باشم تا بیشتر از اینکه دوسش داشته باشم.
  • اجازه نمیده که شبکه‌های مجازی مثل اینستاگرام رو نصب کنم.
  • پریروز رفته بود یه سالن واسه میکاپ. بعد اتمام، گفتن جهت نمونه کار از میکاپ عکس میگیرم و الان اون عکس رو استوری کرده. همسرم هم دیده و هرچی از دهنش در اومد بهم گفت. گفت که آره تو فلان کاره هستی.  باید بهش پیام میدادی عکستو پاک کنه  و گفت از فردا دیگه خونه نیا
  • شوهرم بازید هاش رو از روی اخیرا بر نمیداره
  • فقط روبیکا اجازه داده اونم آنلاین میشم باید بگم به این علت انلاینم.
  • ۶ ماهه ازدواج کردیم پروفایلش همون که مجردی بود همونه اما دوستاش تا زن گرفتن، تو پروفایل شعر عاشقانه گذاشتن و تو واتساپ وضعیت عاشقانه منم ناراحت میشم وقتی میبینم شوهرم براش مهم نیست
  • دلخوشیم اینه شوهرم شب بیاد خونه باهم دوکلمه حرف بزنیم، ولی اون به محض اینکه میاد خونه گوشیشو برمیداره سه چهار ساعت تماااام تو گوشیش میچرخه بعدم شام میخوره میخوابه. اگه قراره اون صبح تا شب سرکار باشه شبم بره تو گوشیش، دیگه چرا زن گرفته خب
  • نامزدم کلا گوشیش سایلنت هرکس بهش زنگ بزنه جواب نمیده خودش بهشون زنگ میزنم منم هر موقع زنگ میزنم جواب نمیده خودش زنگ میزنه
  • میگه خانوادم دوست ندارن عکس سر لخت بذاری. حالا عکسم پوشیده هست و شماره ام فقط دوستام دارن. یه عمره این طوری بودم کسی کاری ب کارم نداشت
  • اکانت اینستامون میگه یکی باشه و دوتامون رو یه اکانت باشیم. نمیذاره گوشیم رو بیارم تو تخت خواب و فقط گوشی خودش میگه اگه خوابت نبرد چند تا فیلم ریختم با گوشی خودم نگاه کن گوشیشم یه برنامه ریخته بعد از 1/30 شب تا 7صبح نمیشه جز تماس باهاش کاری انجام داد.
  • نامزدم میگه بیا بیوگرافی پیجمون رو ست کنیم. عکس هامون رو ست بذاریم. این دیگه چه مسخره بازیه
  • از سر کار میاد می‌ره تو اینستا صد بار بهش گفتم نیم ساعت برو ولی از وقتی میای تا شب میری تو گوشی باز میگه باشه ولی دوباره فرداش همونه. همشم کلیپ میبینم با صدای بلند تا موقع خواب دیوونه میشم. واقعا دیگه خسته شدم سرد شدم ازش. همش الکی میگه دوست دارم ولی رفتارش یه چیز دیگه است هی میگه آخرین باره ولی پنج دقیقه بعدش بادش می‌ره
  • شوهرم نمیذاره عکسم رو توی اینستاگرام پست یا استوری بذارم و بهم میگه دنبال جلب توجه هستی.
  • بهم گفت تو عروسیمون آزادی هر لباسی میخوای رو بپوشی ولی اجازه نداد تو اینستاگرام بذارم
  • من واسش تو اینستا پست میفرستم ولی شوهرم نگاشون نمیکنه. امشب داشتم پستایی که که ذخیره کرده بودم رو نشونش میدادم. لا به لای پستا یه مدل خوشگلی سیو کرده بودم واسه مانتو که بخرمش. بعد همینجوری که داشتم میومدم پایین اون اصلا توجه نمیکرد. همین که به اون پست دختر رسیدم ردش کردم. دیدم میگه بزن بزن قبلی. چرا اونو رد کردی. خیلییی هوله. اکسپلور اینستای خودشم یه عالمه مدل و کو.ن و باسنه
  • دائم گوشی دستشه و توی صفحات مجازی میگرده و دنبال اخبار هست
  • من توی اینستاگرام یه پیج کاری دارم که ازش کسب درآمد میکنم. پیجمم باز گذاشتم. شوهرم مدام فالوورهای من رو چک میکنه. نمیذاره هیچ مردی من رو فالو کنه. مدام دعوا میکنه که پیجت رو ببند. پیج من کاریه. من عکس از خودم نمیذارم و فقط عکس از محصولاتم میذارم. شوهرم من رو دیوونه میکنه.
  • میگم یه عکس پروفایل دو نفره یا متنی پست بذار که بفهمم منم برات مهمم ولی هیچوقت اینکار رو نمیکنه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

عروسی گرفتن

  • باید دختر و پسر درباره تعداد مراسم ها، کیفیت آنها، چه هزینه ای با داماد است و چه هزینه ای با عروس، هدیه ها برای کیست، مقدار هدیه ها چگونه است و... توضیح بدهند و از گفتن حرف هایی مثل مطابق عرف باشد، در حد معمول باشد، تجملی نباشد و... پرهیز شود.

عروسی گرفتن- مناسبت ها (عید و یلدا، روزهای تعطیل، عزا)

عید قربان برای ما از خیلی مهمه ولی امسال عید قبل از اینکه برای من لباس بگیره رفته واسه خانوادش گوسفند خریده.

تولد

  • شوهرم خیلی بی ذوقه. براش کیک گرفتم، دراز کشیده بود. به زور پا شد که شمع رو فوت کنه. یه عکس باهام ننداخت. میگه چیه این کارها، به درد نمیخوره. تو تولدهای خودم هم خودم باید کیک بخرم.
  • برای شوهرم تولد گرفتم. شام مورد علاقش رو پختم. بچه ها رو بردم خونه ی بابام اینا،کیکم خریدم، خلاصه اومد دید تدارکاتم رو، بدون خوشحالی اومد نشست خورد بعد رفت پای گوشی. گفتم خوشحال نشدی؟ گفت چرا باید خوشحال بشم، این أداها چیه، مسخره ی لوس. چند تا فحش بدترم داد
    تو سال یه تیکه طلا کوچک میخره و با غر و منت میگه این برای همه‌ی مناسبتها (روز تولدت،سالگرد ازدواج و زن و...
  • تولد بچم میخواستم برم براش لباس بخرم و توی عکاسی ازش عکس. میگه نه ارزش نداره پول بدیم.
  • تمام مناسبت ها رو باید بریم عکاسی. از این همه پول خرج کردنهای الکی بیزارم.
  • تولد شوهرم هست. بهش میگم جمعه بیا شهر ما. میگه جمعه باید سرکار باشم. گفتم باشه بعد سرکارت شب بیا گفت باشه. بعدش میگه حالا چه اصراریه جمعه بیام. گفتم خب جمعه تولدتته. میگه نمیخواد ولش محرمه. گفتم بدون آهنگ میگیریم. میگه نه، بازم بقیه اذیت میشن کادو بخوان بگیرن. گفتم کسی رو دعوت نمکنیم. همین خودمونیم مامانم و مامانش باز گفت نه ولش کن نمیخواد محرمه و.. بعدگفتم پس اگه اینجوری دوست نداری من خودم میام شهرتون اونجا با هم دونفره تولد بگیریم گفت نه نمیخواد بیای همینکه گفتی یه دنیا ممنون و فلان اخه یعنی چی الان تولد نگیرم براش اخه اولین تولدیه که کنار همیم میشه کسی خوشش نیاد از اینکه براش تولد بگیرن؟
  • روز تولدم گف بریم بیرون بگو چی دوست داری برات بخرم (من بیزارم به کسی بگم اینو بخر، چون ارزش هدیه به اینه که طرف خودش روش فکر کرده باشه)
  • من اگه تولدم باشه و برام تولد نگیره تنها چیزی که به ذهنم میرسه طلاقه واقعا خیلی مهم

رسومات سوگواری

  • خواهرزاده ۲۷ ساله شوهرم که پسر بی نهایت خوب و سالمی بود و شوهرم خیلی دوسش داشت و بهش اعتماد داشت، بخاطر ایست قلبی تو اوج جوانی بدون هیچ بیماری قلبی و مادر زادی فوت کرد. گفتم شوهرم بعد ۳ سال هنوز غم خواهرزاده اش همراهشه. بعضی دوستان گفتن ولش کن تو حال خودش فراموش می‌کنه. ما زندگی عادی خودمون رو بدون اختلال داریم اما یکی از اون غم های شوهرم اینکه شوهرم ۳ ساله مراسم عروسی هیچکس نمیره. میگه فلانی منظورش خواهرزاده اشه همیشه دوست داشت ازدواج کنه و زن و بچه داشته باشه اما مجرد از دنیا رفت نمیتونم برم تو مراسم عروسی. در حالی که خانواده یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر خواهرزاده مرحومش حتی خودشان مراسم عروسی گرفتن و همه مراسمات میرن
  • از فوت مامانم دو ماه میگذره چهلمش تقریبا 20 روز به عید بود. خانواده شوهرم هر عید هر روز پشت سر هم مهمونی شام خیلی تجملاتی دارن. چون تعدادشون زیاده تا هشتم عید هر روز خونه یکی میرن. من بهشون گفتم عذر میخوام امسال عید مهمونی نمیرم به احترام مادرم تازه فوت شده. اصلا دل و دماغشو ندارم. حالا دیروز اومدن خونمون هی برادرشوهرم داره مسخره میکنه که چقدر خرافاتی هستی مادرت مرده فکر میکنی براش مهمه تو چه کار کنی خواهرشوهرمم میگفت این کارای تو برای حال مرده هیچ فرقی نداره بعد با خنده گفت من همین جا اعلام میکنم اگر من مردم همه شاد باشین و به خودتون برسین. یکی از خواهرشوهرامم که چون امسال خونشون نمیرم رفته بود تو باد سرسنگین بود
  • من باردارم اخرای ماه پنجم هستم. هفته پیش عموی صد ساله و پیر مادر شوهرم فوت کرده. من برای تشیع جنازه رفتم مراسم ختم با سنگینی و وضعیت جسمیم امروز مراسم هفتم هست مادر شوهرم زنگ زده که بیا ختم واقعا نمیدونم چی بگم بجای اینکه بگه تو با این وضعیتت احترام تو یکبار گذاشتی و نمیخواد بیایی
    یکی از آشناها فوت کرده. بهش می گم حداقل یکی از مراسماتش رو بیا. میگه من از عزا خوشم نمیا و نمیام
    داداشش تقریبا سه ساله فوت شده. حالانه عیدخریدمیکنیم. نه تولد بچه یسالم روگرفتیم. نه یلدا چیزی خریدیم. میگه دلم خوش نیست هنوزم مشکیش رو در نیاورده البته چون وابسته خانوادشه و اونا هم همینجورین میگه من بگیرم ناراحت میشن میگن چرا به فکر داداشش نیست

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

یلدا

  • ما رسم داریم تو عقد خانواده پسر برای دختر یلدایی میارن یک هفته بعدش خانواده دختر برای پسر یلدایی میبرن و بعد از ازدواج دوباره خانواده دختر یلدایی میارن سال اول ازدواج حالا من نمیخوام خانوادم یلدایی بیارن زورم میاد برا من و شوهرم پالتو بخرن چون خانواده شوهرم خیلی کم کاری کردن... از الانم مادرشوهرم هی حرف میندازه فلانی شب یلدا طلا برد برا دخترش فلان کرد
  • خانواده همسرم واسه زن سابق همسرم انواع کادو تو قربان و شب یلدا و سرعقد داده اند. اونم طلاق گرفته همشون رو برده. حالا به من رسیده خیلی کم برام گذاشتن. میگن یه بار واسه پسرمون تشریفات گرفته ایم دوباره چرا تکرار کنیم. خیلی عقده ای شدم. اونا یادشون رفته من دخترم من بار اوله دارم ازدواج میکنم
  • مادرشوهر من از اول موقع مناسبتا جیم میشد. یادمه از سرکار برگشته بودم شوهرم گفت بریم بیرون دور دور. نزدیک شب یلدا بود. هی منتظر بودم یه حرفی چیزی بندازه از خرید و این چیزا. اخرش صبرم لبریز شد گفتم برنامتون چیه پس. شوهرم گف بیا من رو رعایت کن. لباس داری دیگه میخوای چی باز بخری. منم کلی گریه کردم برگشت بدتر باهام دعوا کرد. جیغ زدم اصلا یه وضعی. به هیشکی هیچی نگفتم. شوهرم گفت باشه پس برو از بابات پول بگیر واسه منم لباس بخریم. من از بابام پول گرفتم واسش لباس اینا خریدیم. اونم واسه هرچیزی میگف ارزونش رو بردار گرون نشه هااا. خلاصه ارزون ترین چیزا رو برداشتم که خودمم به دلم نمینشستن. اخر سر شوهرم خودش برده بود جمع و جور داخل یه باکس چوبی گذاشته بود و وقتی باخونوادش اومدن خونه ی ما، مادرشوهرم از اول تا اخر فقط میگف چرا با گل دیزاین کرده، وااای صب تا شب پسرم سرکاره و فلان. هی تیکه مینداخت. یبار به بابام گفتم اینا چرا واسم چیزی نمیارن گفتش که اگه ما بگیم یا تو بگی و بیارن دیگه ارزش نداره. ولشون کن اگه واست چیزی نخرن ماهم واسه پسرش چیزی نمیخریم. خلاصه که کل نامزدیم این شکلی گذشت و منه خاک برسر اگه عقل الانم رو داشتم از خونمون مینداختمشون بیرون.
  • شوهرم سرم غر میزنه، چرا بابات اینا بهم عیدی ندادن، چرا برام یلدایی نیاوردن؟ ما رسم نداریم برای داماد یلدایی و عیدی ببریم.
  • مادرم برای شب یلدای شوهرم لباس، اجیل، میوه و شیرینی خریده. برای خواهراش و مادرشوهرمم کادو خریده. 4 تومن هزینه گل ارایی دادم. شوهرم برگشته میگه واسه یلدا برات یه شیرینی، انار، اجیل و یدونه ام النگو  میخریم. ما لباس نمیخریم خودت لباس داری. ما این همه هزینه داریم میکنیم کلی ادم میخان بیان. بدون هیچ کادویی خیلی بهم برخورده. بعد بهم میگه لباس میخوای، النگو نخریم. منم نمیخام شب یلدا بگیرن گداها خونمون راه نمیدم
  • خونه پدریم ۴۵ متری و اوضاع مالیشون ضعیف و پدرم هم کارگره. زنم رو بردم بازار کلی لباس و کفش و خرت و پرت خریدم. حالا میگه بنظرت میشه تو خونه ۴۵متری مراسم شب یلدایی گرفت؟ زنم میگه باید دخترخاله هام هم باشن و مراسم تو خونه باشه! خونه ی خودتون هم نه، خونه ی یکی از اقوامتون رو بگیرین که بزرگ باشه.
  • مادر شوهرم برگشته رو به شوهرم میگه خببب جواد بگو ببینم بابای یلدا بهت طلا عیدی داد یا پول...حالا خودشون چند ساله عیدی بهم ندادن منم توقع ندارم راستش از موقعی که گفتم ما رسم عیدی به داماد نداریم دیگه بهم هیچی ندادن فدای سرممم...دیگه تیکه نندازن...شوهر دیوونه ام هم گفت پول داده دست یلداست ..خواهرش هم عین خودش برگشت گفت خاله بیار کیف پول زنتو ببینیم چقد دادن بهت ...همشم با خنده...عوضیای حال به هم زن...من اصلا نگاهشون هم نکردم وقتی این چرت و پرتا رو میگفتن که ینی برام مهم نیست ولی هرر کی باشه از درون میسوزه ...چقد یه آدم میتونه پست و حقیر و عقده ای باشه
  • از مجردی آرزوم بود، شب یلدا برام هدیه بیارن، با هزار منت یه چیزایی آوردن. بعد مامانش به من میگفت والا آدم با این چیزا خوشبخت نمیشه.

عید قربان

  • پارسال هم گفت بیا شب عید قربان خونه ما باش. منم گفتم وا من تو عقدم تو بایداول بیای (هیچی هم کادو نخریدن هیچییییییی) بعد خودش اومد با قهر و دعوا ک اقا من پسرم بابام ناراحت میشه عید قربان خونه اونا نباشم گفتم مگه گفتم نباشی اول بیا اینجا بعد بریم اونجا...خلاصه بودیم و کباب خوردیم رفتیم خونشون شام کله پاچه خوردیم😐نه کباب کردن نه گوشت قربونی رو غذا درست کردن هیچی کلا مدلشون همینه...الان من به شوهرم گفتم امسال هم تو عقدم تو میای دیگه میگه نه تو میای
  • هر عید قربان باید ناهار بریم خونه ی مادرشوهرم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

عید دیدنی و عیدی

روز عید چون بابای من خونه پدرشوهرم نرفته، حالا شوهرم زندگی رو برام جهنم کرده و همش به بابام توهین میکنه. میگه بابات قدش کوتاهه، من اون رو به آدم حساب نمیکنم و خیلی حرفای دیگه کلا این عادت رو داره که به بابام حرفای ناجور بزنه

تمام عید تو مهمونی های فامیل شوهرم بودم اصلا هیچ جا نرفتیم همش خونه فامیلاش بودیم یا اونارو دعوت میکردیم.

  • خانواده من شهرستان زندگى ميكنن. چهارده ساله هميشه عيد با شوهرم هر روز و هر ساعتى اون ميگه ميريم خونه مادرش. هر روز و ساعتى ميگه برميگرديم. امسال به خاطر غم يه عزيز از دست رفته، ما خونه پدرم عيد نو داريم و همه روز اول ميان خونه بابام. بهش گفتم اگه اشكال نداره، من امسال دو سه روز زودتر برم پيش پدرمادرم. بعدش هم تو مياى. يهو قاطى كرد. گفت اصلا اين چه خواسته ايه؟ با من بحث نكن! براى من وقت تعيين نكن! من تا دوم سوم عيد اصلا نميام اونجا.
  • واسم عیدی آوردن فقط ماهی و آجیل و کیک بود. هفت سین یا مرغ و برنج و میوه اینا نیاورده بودن. منم بهش گفتم چرا غذا و  خوراکی نیاوردین؟ گفت مامان میگه از مد افتاده اونا.
  • عید نوروز هدیه نیاورده. عید دیدنی عیدی نداده. عید قربان و یلدایی هم هیچ چیزی نیاورده
  • ما رسممونه عید نوروزم که اولین عیده برای عروس عیدی بیاریم. اما وقتی نوروز شد فقط همسرم شیرینی و گل آورد ولی خونوادش هیچی عیدی نیاوردن در حالیکه وضع مالی خونوادش خوبه پ خودشم عیدی یا لباسی بهم هدیه نداد.
  • اولین یلدا و عید رو من رو برد خونه ی خودشون. در صورتی که ما رسم داشتیم که اولین عید و یلدا خانواده ی دوماد  بیان خونه‌ی خانواده ی عروس

سالگردها

  • به شوهرم گفتم ولنتاین نزدیکه، میگه ولنتاین برا خارجیاس من پول ندارم
  • سالگرد آشناییمون بود و گفت که جشن بگیریم. منم گفتم بدون کادو که جشن نمیشه واسم کادو بگیر منم برا تو بگیرم. باز قاطی کرد. گفت این رسم های مزخرف رو از کجات در میاری. مگه من چقدر درامد دارم که هرروز کادو بگیرم برات؟
  • من واسه سالگرد ازدواجمون تدارک دیدم که کلیپ درست کنم فرداش آماده بذارم اینستا. آقا از سرکار اومد با هزار مکافات کیک رو از یخچال برداشتم نبینه گذاشتم داخل کمد استرس داشتم کیک تو گرما آب شه فلان. بی حوصله بود، بخاطر اینکه حوصلش کمی جا بیاد رفتم کیک آوردم شمع گذاشتم گفتم بیا ببینم بازم حوصله نداری با خنده و شوخی رفتم سمتش و گفتم فوتش کن حالت جا بیاد. گفتم میخوام کلیپ بگیرم. گف من گرسنمه شام رو که آماده کردم و خورد گفتم بریم برنامه شروع کنیم. گف چه برنامه ای یه کیک بود فوت کردیم گفتم آقا دوماد پاشو برو حموم لباس دومادی بپوش که کارداریم امشب داد زد چه کت شلواری حوصله ندارم جمع کن اداهات رو منم طاقت نیوردم گریه کردم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

زایمان

  • بهش گفتم برای زایمانم چی میخوای بهم بدی، شوهرم گفت زایمان که کادو نمیخواد خر و سگ و گربه هم میزان. فکر کردی هنر کردی؟

روز مرد و زن

  • راهم از مادر شوهرم دوره. برای تبریک مناسبت‌ها شوهرم ازم میخواد که به مامانش زنگ بزنم و من دلم نمیخواد
  • اومده میگه برا مادرم کادو خریدم انلاین فرستادن دم در چون وقت نداشتم برم سر بزنم. اخر شبه بهم تبریک نگفت. میگه امروز روز مادره روز زن نیس! گریه ام گرفته
  • برای روز مادر، شوهرم برای مادر خودش کادوی گرونتر میخره
  • صحبت روز پدر شد. بهش گفتم امسال میخوام یه آب تصفیه کن برای پدرم بخرم شاید ۴تومن باشه. یه دفع رنگش عوض شد گفت پدرت در حقت چیکار کرده و اینا، داداشت میخواد چی بخره، پدر بقیه پولدارن مایه افتخار بچه هاشون هستن و...
  • ما رسم داریم تو اولین روز زن، داماد برای مادر زنش هم کادو میاره ولی امیدی نداشتم که همسرم اینکارو انجام بده. من چجوری روز زن میرفتم خونه پدرشوهرم وقتی همه جا رسمه داماد میاد دیدن زنش.
  • روز زن که خواستم واسه مامان ها کادو بگیرم گفت پول ندارم واسه قرطی بازی ها و فوقش بتونم واسه زن خودم کادو بگیرم که واسه منم چیزی نگرفت گفت هزار تومان برام هزار تومنه
  • شوهرم روز پدر نه برای پدر من چیزی میخره نه برای پدر خودش و میگه همین که تبریک بگیم کافیه.

مناسبت های خاص عروسی

  • برای رقص چاقو کلی پول به خونواده‌ی زنم دادم.
  • حنابندون چون اول حنا نذاشته بودم کف دست مادرش، مادرش قهر کرد و مراسم تبدیل به دعوا شد.
  • ما رسم رخت داماد و عروس داریم ولی شوهرم اینا ندارن.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

حمایت مالی خانواده ها

  • بابام وضعش خوبه و شوهرم انتظار داره که تو مالش شریک باشه. دائم میگه باز از بابات پول قرض بگیر. دو سال پیش که بابام زمین خرید، شوهرم از همون روز شوهرم شروع کرد و هرچند ماه یه بار میگفت بابات نمیخواد زمین رو بفروشه بده ما؟ اخرش که میرسه به تو و داداشت. الان بده. منم هربار با آرومی میگفتم خودش میخواد نگیا زشته. تا اینکه الان قضیه زن گرفتنه داداشم اومده وسط. بالاخره تیرش به هدف نشسته و مخ بابای ساده ی من رو زده که بفروش کمک حاله پسرت باش. از اون طرف شوهرم با داداشم اوکیه به اون گفته آره به بابا بگو هوای ما رو هم داشته باشه. من خیلی شاکی شدم. گفتم ادم زنده وکیل وصی نمیخواد دور از جونش تقسیم ارث نیست که هم به داداشم بده هم به من. خودش زنده هست و میتونه تصمیم میگیره. گفتم من چیزی نمیگیرم ازش. اگرم خواست بفروشه نصفش رو بده داداشم، نصفش رو خودش برداره بره یه زمین کوچیکتر بخره. طلا بخره. اصلا آتیش بزنه
  • چند وقت پیش من جایی درخواست وام پنجاه تومنی دادم. امروز برام واریز شد و همین که پیامکش اومد خوشحال شدم و به شوهرم گفتم بیا بریم برات کت و شلوار و ساعت عروسی بخریم. با لحن بد و عصبانی گفت که مگه تو میخوای برای من کت و شلوار بخری یا بابات؟ مادر من برا عروسیمون سیصد و پنجاه تومن پول داده بابای تو چقد برات چهیزیه خریده؟ اگه این پول مال ماست که بریم مسافرت یا کابینت طبقه پایین رو بزنیم. قسطاشم خودت بده. اگه میخوای خرج عروسی کنی پول رو بده بابات. خود باباتم قسطاش رو بده.
  • خانواده شوهرم کوچکترین همکاری برای عروسی نمیکنن حتی حرفشم نزدن از همون اول، کسی هم ازشون میپرسه میگن ما نمیدونیم عروسی خودشونه خرجش با خودشونه به ما مربوط نیست. توقع دارن خودمون عروسی بگیریم
  • شوهرم از پدرم همش انتظار پول، سند و‌ ضمانت داره
  • فهمیده داداشم برای شوهر خواهرم ضمانت وام شده اونقدر به من بد و بیراه گفت و فحش داد که تو بی عرضه ای نمیتونی از خانوادت پول بگیری و کمک ما کنن
  • شوهرم میگه من یکی رو میخواستم که خونواده ش براش ماشین بخرن، خونه بخرن. میخواد بی عرضگیش رو با پدر من جبران کنه.
  • همش توقعات بیجا داره. یه عروسی برای من نگرفتن. دائم میگه فلان کس سر عقد به دامادش ماشین داد، خونه داد. من همه حقوقم خرج خونه میشد قسطاشم تازه کم می آورد میدادم ولی دیگه توانایی بی احترامی و این همه متوقع بودنش رو ندارم.
  • مادر شوهرم حتی در حد نوک سوزن هم به شوهرم کمک نکرد. ما خونه خریدیم، وسیله خریدیم. حتی یدونه لیوان نداد که بگه این هدیه خونه‌تون یا این کمک از طرف من. فقط۲۰ میلیون به شوهرم قرض داد که اونم با تاکید اینکه ۱ ماهه باید بهش پس بده و پس داد. اینجوری هم نیست که بگی پول نداره. خوبم داره. هم پس انداز داره هم نزدیک ۲۰ میلیون حقوق میگیره. هم نزدیک ۸۰/۹۰ گرم طلا داره. بعد این وسط خانواده من هم یه سرویس طلا بهمون دادن که برای خونه فروختمش. هم از ظرف و ظروف بگیر تا حتی مبل و قالی رو بهمون هدیه دادن با اینکه اصلا من راضی نبودم. خانواده شوهرم هم در جریانن ولی باز هم ککشون نگرید . ازشون متنفرم
  • چون تک پسره توقع داشتم پدرش حامیش باشه، حتی یه دونه طلا هم نگرفته برام تا حالا، فقط دوتا حلقه گرفتن، میگه باید وام ازدواج بگیرم تا واست سرویس در حد سی تومن بگیرم در حالیکه من توقعم بالا تر از ایناست
  • مادرشوهرم همش بهم میگه من بچه های خودم رو بزرگ کردم وظیفه ندارم واسه بچه شما کاری بکنم و بخوام ازشون نگه داری کنم. خانواده شوهرم اگه شوهرم ۳ ماه نباشه یه بار نمیگن این عروس و بچش تنهاست یا موقع بارداری یه بار نگفتن بیا خونمون. حالا امشب خواهرش مجرده اومده شهرمون دو شب اینجاست پیش مادر شوهر و پدر شوهرم. شوهرم گفت بریم سراغش تنهاست بریم بیرون. منم گفتم چه به فکرشی ولی خانواده تو نسبت به ما اینجورین شروع کرد به دعوا و از خونه زد بیرون.
  • پول کم داریم واسه خرید خونه، میگه تو به خونوادت بگو. منم گفتم تا حد وسع مون خونه بخریم چرا انتظار از خانواده ها داریم. میگه من روم نمیشه به خونوادم بگم تو بگو. عروسی گرفتن یا نگرفتن
  • میگه یا راضی شو عروسی نگیریم یا برو طلاق بگیر
  • میگه یکسال باهات زندگی میکنم بعد عروسی میگیرم ممکنه خوب نباشی. خودم رو توی قرض نمیندازم.
  • اقوامش زنگم زدن گفتن عروسی نگیرید و بدون شام یا ناهار، یه مراسم دورهمی میگیریم، برید سر خونه زندگی. نامزدمم متاسفانه اوضاع کارش خوب نیس گفت که خب راست میگن عروسی برای چیته الان کم کم پونصد تومن درمیاد؟ و اگر خانوادت خرجی شام اقوام خودشون رو میدن اونموقع باشه میگیریم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

مکان عروسی گرفتن

  • من و همسرم تا حالا چندین جا برای دیدن تالار دیدیم اونم همش پایین شهر. گفتم بهر حال باید همسرم و خانوادش رو درک کنم. گفتم باشه یه جای معمولی و آبرومندانه بریم و از یه جا خوشم اومد. حالا یکی از اقوام زنگ زده به همسرم و اسم چند تا تالاری رو داده که با هزینه ی کمتر به زوجای جوون تالار میدن و یه سری امکانات دیگه با یه قیمت تقریبا 20 الی 30 میلیون کمتر از اون جایی که من پسندیدم ولی خوشم نمیاد برم اونجا چون میدونم هر چقد پول بدی همون قدر آش میخوری. الان ما بریم اینجا قطعا با حداقل امکانات خدمات میدن بهمون چون زیر نظر یه موسسه هستن. من و خانوادم این همه برای جهیزیه هزینه کردیم ینی الان حقم نیست که یه تالار معمولی و آبرومند عروسی بگیرم. آخه اون تالار ایی که فامیلشون معرفی کرده هر کی تو اينترنت سرچ کنه میبینه که زیر نظر اون موسسه هست خب آبروم میره
  • مادرش قبل عقدمون به مادرم زنگ زده و گفته بهترین رستوران شهرمون رو برای شام عقد بگیرین چون باید در شان فامیلاشون باشه. مادر ساده منم قبول کرده بود و کلی هزینه به ما تحمیل شد.
  • همسرم و پدرش مخالف عروسیه به خاطر خرجش گفتن تالار ارزون بگیرین. منم قبول نکردم چون واقعا در شان خونواده ما نیست. الان یه هفتس خبر نداشتم ازش دیروز با مادر شوهر و پدر شوهرم و شوهرم حرف زدم گفتن ما عروسی رو تو تالار ارزون قیمت میگیریم. بعدش نظرشون عوض شده گفتن کلا نمیگیریم مخصوصا مادر شوهرم با حرفاش خیلی دلم رو شکست دیروز با شوهرم خواستم حرف بزنم و حرفای مادرش رو بهش بگم گفت حق نداری راجع به مادر من حرفی بزنی اولویت خونواده منن
  • ما اصلا نامزدی نگرفتیم. حالا میگه عقد توی تالار باشه، عروسی هم بریم مسافرت. مامانم میگه اینکه نمیشه کل هزینه ها رو بندازه رو دوش بابای تو. دوماد داره زرنگ بازی در میاره چون نمیخواد عروسی بگیره ولی توقع داره ما براش تو تالار عقد برگزار کنیم.
  • شوهرم میخواد توی محضر برام عقد بگیره و نمیخواد توی تالار بگیره. میخوام عقد رو بهم بزنم.
  • ما عقدیم چند روزیه سر عروسی گرفتن دعوامون شده. میگه من عروسی تو شهر خودمون میگیرم بگو فامیلات بیان اونجا. شهرشون ۱۶ساعت با ما فاصله داره. خودم یه بار رفتم شهرشون، خیلی خسته شدم. بعد میگه فامیلات بیان اونجا. یه شب بیان عروسی و برگردن. خب این نمیشه که. من گفتم یه جشن هم اینجا بگیریم، میگه پول ندارم. گفتم خب باشه پس نه شهر شما عروسی بگیریم، نه اینجا. من اصلا عروسی نمیخوام. شوهرم گفت نه بابام میخواد عروسی بگیره، باید بگیریم. کلی کادو بردن واسه بقیه، باید بیان پس بدن. میگم خب عروسی بقیه داداشات هست پس میدن. سر این موضوع دعوامون شده. چند تا فحش بد داد و میگه بیا بریم طلاقت بدم تو من رو بیچاره کردی
  • خواهرشوهرم از وقتی فهمیده قراره عروسی بگیریم، دست از سرم برنمی‌داره. از انتخاب سالن گرفته تا مدل لباس عروسم، همه‌چی رو خودش می‌خواد انتخاب کنه. حتی میگه آتلیه‌ای که پارسال دوستاش رفتن بهترینه و نباید چیزی رو که پیشنهاد میده رد کنم! نامزدم هم میگه اون گناه داره چون تو کرونا نخواست عروسی بگیره الان داره اینجوری میکنه. بذار دلش خوش باشه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

زمان عروسی گرفتن

  • جاریم توی خانواده شوهر خون به پا کرده که روز عروسی رو بندازیم تولد دوقلوهاش تا بتونه تو تالار واسه بچه هاش بعد شام تولد بگيره. من واقعا بهم زور مياد. خونوادشم راضى شدن. شوهرم ميگه ايراد نداره، كوتاه بيا وگرنه خون برادرم رو تو شيشه ميكنه. برادرش ورشكست شده دو ساله هزينه تولد آنچنانى نداره. دوقولوهاش دختر و پسر يازده ساله هستن خب به من چه ربطى داره
  • سه ساله عقدیم و هر چقدر به شوهرم میگم عروسی بگیر بریم سر خونه زندگی مون قبول نمیکنه.
  • سه ساله که عقدیم و شوهرم عروسی نمیگیره که بریم خونه خودمون
  • پدر شوهرم گیر داده که توی زمستون عروسی بگیرید. توی تابستون ما کشاورزیم و کار داریم.

تعداد مراسم عروسی

بله برون رو گرفتیم. زنم میگه باید عقد، حنا بندون، عروسی و... رو برام بگیری. صد تا مجلس ردیف کرده. این دیگه چه وضعشه

تعداد مهمون های عروسی

  • شوهرم سرتعداد مهمونای عروسی دلم رو شکسته. به من میگف مهمون‌های ما زیاده شما بیشتر از50 نفر نشین. وقتی ظرفیت تالار300 نفره انتظار داشت 250 نفر اونا بشن. نذاشتم گفتم نصف نصف. برگشت به من گفت شما کمتر دعوت کنین. خیلی ناراحتم چون میخواست مامانش مهموناش زیادتر باشه. از اینورم رسم شهر ماست که پول تالار نصف نصفه. بهش میگم لباس عروس و ارایشگاه و اتلیه رو داشته باشیم، یک ساعت داد زده ک تو احمقی مغزت کوچیکه پول حروم کنی
  • به شوهرم گفتم خانواده م برای تالار پنجاه نفرن. داد زد پنجاه نفر از کجا اومد. من تو ذهنم میگفتم کمه دیگه پنجاه نفر. دیونه شد خونه خالم بودم زنگ زد و گفت جلو در خالتم در رو  باز کن بیام ببینم، پنجاه نفر از کجا اومد! من پول ندارم خسته شدم بسه. آبروم میرف پیش خاله هام و دختر خاله ام. گفتم باشه برو خونه مهمونها رو کم میکنم. خواستم آروم بشه صداش بالا نره پیش همسایه ها و خاله هام نشنون. میگه بیشتر از بیست نفر نشین کلا با صد نفر عروسی و تموم کنیم
  • سالنی که پدر برای عقد در نظر گرفته بود، گنجایشش ۷۰ نفره بود. ما گفتیم پذیرایی میوه شیرینی و شام باشه برا ۷۰ نفر و هزینه با پدر من (۳۰ تا مهمونای ما باخودمون ۴۰ تام شما) خانواده شوهرم گفتن وای نه مهمونای ما کم کم ۱۰۰ تان ناراحت میشن یسریارو بگیم یسریا نه و کولی ادا که ۴۰ تا کمه. منم به شوهرم گفتم خب ببین عروسی که نیست همه رو دعوت کنین. عقده نزدیکا رو دعوت کنین. بقیه بمونه برا عروسی. ماهم دعوتیامون نزدیکا بودن فقط خلاصه شوهرم گفت بریم یه سالن بزرگتر ببینیم رفتیم گنجایش ۱۶۰ نفره دیدیم. من اومدم بابام گفتم گفت والا من انقد پول کنار گذاشتم برای هزینه پذیرایی و رزرو ۱۶۰ تا میزنه بالا به شام نمیرسه. دوباره اومدن خونمون بحث راجع به این مسائل که پدر شوهرم و خود شوهرم گفتن غذا نمیخواد. شام ندین فقط پذیرایی میوه و شیرینی باشه حالا که مهمونای بیشتر مال ماست همون میوه و شیرینی باشه پدر منم قبول کرد و خلاصه تو همون سالن ۱۶۰ نفره برگزار شد. امروز مادر شوهرم دوباره متلک میندازه که آره فلان فامیلمون عقدشون شام فلان دادن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

هزینه ی عروسی

  • شوهرم میگه پول تالار عروسی نصف نصفه. منم گفتم عه از کی تا حالا گفت اره. منم عصبانی شدم، گفتم اداها تو نو شروع نکنین از قدیم الایام بر عهده داماده دعوا کردم گفتم عرضه ندارین نگیرین والا
  • بین خانواده هامون سر اینکه کی پول محضر رو بده دعوا شده. اونا میگن باید شما بدید. بابام میگه عرف جامعه اس که داماد بده
  • مادرشوهرم، گیر داده که باید نصف پول عروسی رو شما بدید چون جشن عقد تالاری نگرفتید، درنتیجه ما هم پول مهمونای شما رو نمیدیم. منم گفتم خرج عروسی با خانواده داماد هست. اینم بگم که ما جشن عقد محضری گرفتیم و ناهار دادیم به کل مهمونا (حدود ۳۰ نفر بودن که اکثرا فامیل شوهر بودن). بعدم تو جشن عقد پول آرایشگاه رو بهم ندادن و لباس عقد هم خودم خریدم. البته داماد هم خودشون کت و شلوار خریدن. بعدم بابای من پول میوه و شیرینی و ناهار روز عقد رو داد و اونا هیچ خرجی نکردن. حتی پول اتاق عقد رو ما دادیم و اونا فقط پول ثبت ازدواج رو دادن ۳ تومن. اون روز مادرشوهرم گله مند بود ازینکه چرا پول ثبت ازدواج (۳ تومن) رو ما دادیم درحالیکه وظیفه شما بود. جالب اینجاست که بابای من میخواست اون ۳ تومنم بده و کارتشو داد به مسئول محضر ولی ایشون کارت رو نگرفت و گفت ما پول ازدواج رو از عروس نمیگیریم. داماد باید بده

لباس عروس و داماد

  • مادرشوهرم من رو برده یک مزون و میگه از اینجا انتخاب کن. میگم پسندم نشد بریم یه مغازه ی دیگه. میگه لباس عروس و این وسایل خوشبختی نمیاره
  • برای بله برونم. مادر شوهرم برگشته بم میگه تو یه کت و شروال میپوشی دیگه. آقا شاید من بخوام ماکسی بپوشم به تو چه. چند بار گفت یا میگفت تو خودت خوشگلی ارایش میخوای چیکار! موهاتم دم اسبی میبندی دیگه
  • برای عقدم یه لباس کاملا سنگ دوزی با دست، تهیه کردم. از دو هفته پیش بردم مزون و با کلی فکر کردن و همفکری با خیاط لباسم رو پوشیده‌تر کردم، همین الانشم به نظر خودم زیبایی لباس از دست رفته. از پوشیدگی فقط آستینش کوتاهه و الان که لباسمو تحویل گرفتم برای نامزدم عکس فرستادم شروع کرد داد و بیداد و جر وبحث که این چیه و چرا آستین نداره! مامانم این رو ببینه دق مرگ میشه
  • گفتم برای عروسیمون کراوات بزن میگه نه. چون توی فامیل و دوستاش به عنوان فرد خیلی مذهبی شناخته میشه

خرید طلا

  • با نامزدم تازه میخایم بریم طلا بگیریم، میگه که شما رسم دارین چی بردارید ماهم گفتیم النگو. میگه که مارسم داریم انگشتر برداریم و همینجوری ناراحت شد
  • انگشتر نشون اوردن و دیگه حلقه ازدواج نخریدن و میگن شما واسه داماد یه انگشتر بخرید تموم
  • سرویس طلام رو خودم انتخاب نکردم. پدرشوهر و مادرشوهرم رفتن خریدن اومدن. خسته شده ام از اینکه منو ادم حساب نمیکنن
  • ما رسم داریم، موقع خرید برای مادر عروس انگشتر میخریم. حالا شوهرم یا مادر شوهرم روز خرید عروسی هیچی راجب این رسم نگفتن و خودشون رو به اون راه زدن.
  • شوهرم میگه اگه برای عروسی طلا میخوای باید قبول کنی ماه عسل بریم و جشن نگیریم
  • حتی یه دونه طلا هم نگرفته برام تا حالا، فقط دوتا حلقه گرفتن، میگه باید وام ازدواج بگیرم تا واست سرویس در حد سی تومن بگیرم در حالیکه من توقعم بالا تر از ایناست، النگو هم هیچی نگرفته.
  • شوهرم میگه به جا سرویس طلا، نقره بردار.
  • رفتیم خونه آشناشون طلا خریدیم. حلقه برام بزرگ بود. با مامانم رفتیم برای کوچیک کردن حلقه که اونجا به دلم افتاد از طلافروش قیمت حلقه رو هم بپرسم. درکمال ناباوری قیمتی که گفتم کمتر از نصف مبلغی بود که ما بابت حلقه برداخت کرده بودیم. تازه حلقه داماد یکم از مال من سنگین تر هم شده بود. من به فروشنده گفتم اشتباه میکنید ما چند روز پیش فلان قدر خریدیم. گفتش اصلا خانم امکان نداره. وزن این حلقه انقدر هست و نگینای روشم همه اتمیه و برلیان نیست. به شما احتمالا به قیمت برلیان فرختن. من باورم نشد و با مادر رفتیم چندتا طلا فروشی دیگه هم سوال کردیم و همه همون حرف رو زدن. اخرش زنگ زدم به نامزدم و جریان رو گفتم. بعدش سرویس طلا روهم اوردیم و با نامزدم و پدر و مادرش رفتیم پیش طلافروشایی که گفته بودن نگینا بدلی هست و در حضور اونا طلا فروشا قیمت واقعی حلقه ها و سرویس رو گفتن و سرویسم گفتن دست دوم ابکاری شده هست.
  • برای خرید طلا من یه انگشتر۶ گرمی میخاستم. دیدم نامزدم ایراد میگرفت از سلیقه ام اون یه انگشتر۲گرمی میخاست. تا اینکه یه انگشتر ۳گرمی میخاستم بردار که پسره یه ۲گرمی نشونم میداد و دوست داشت اونو بخرم. این ازاین همه دخالت و خساست، اومدیم خونه پشیمون شدم.
  • طرفای ما رسمه ک واسه دختر نیم ست سرویس و النگو بخرن سه تا النگوی چهل و هفت تومنی دارم که مادرم برام خریده ولی نامزدم اصلا به روش نمیاره خونوادمم گیر دادن ک چرا نمیخره چیکار کنم؟؟منم روم نمیشه بهشبگم چون میدونم نداره فقط هفتاد تومن پس انداز داره ک بااونم برا یخچال و لباسشویی و اجاره خونه میخواد خرج کنه!! هیچی نگم بهش؟؟یا به روش بیارم؟؟چون مامانم واقعا دیوونم کرده طرفای ماهم اکثر نامزد ها کم کمششیش تا النگو دارن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) خرید عروسی

  • رفتیم خرید عروسی با تمام فامیل همسرم. از دامادها گرفته تا عروس ها. یک خرید داغون با کلی جنگ و اعصاب برام رقم زدن. تازه پولش تو کیف خواهره بود و داماد هیچ اختیاری نداشت.
  • مادرم و مادر شوهرم برای خرید همراهمون بودن. خرید خودم که رفته بودیم، مادرشوهرم عقب تر از ما راه میرفت و چیزی نمیگفت و مغازه ها رو ما میرفتیم داخل و حس میکردم بی رغبت میاد داخل و رفتارش یه چیزهایی رو نشون میداد که ازش انرژی خوبی نمیگرفتم و حقیقتا روم نمیشد درست بگردم و انتخاب کنم. صبر کرد و صبر کرد تا من خریدهام رو انجام بدم. من کیف و کفش چرم برداشتم که روی هم تقریبا شد ۶ تومن. برای خرید داماد رفتیم. ما قبلا برای داماد برای عقد به جای کفش یه شلوار خریده بودیم. قبلا کلا براش پیراهن و یه شلوار و یه شلوار اضافه به جای کفش و کمربند خریده بودیم  و مادرش به من دو تا تیکه پارچه داده بود که منم اصلا اهل پیش خیاط رفتن نیستم و این همون اول باعث ناراحتیم شده بود که چرا نبردنم لباس اماده بگیرم و یه جورایی وقتی پارچه به انتخاب خودشون گذاشتن بهم بی احترامی شده. یعنی همیجا یه فرق گذاری انجام شده. مادرش با اینکه ما قبلا برای پسرش یه شلوار به جای کفش گرفته بودیم و در واقع دیگه نباید کفش میگرفتیم، بهمون گفت بریم فلان مغازه که کفش داره و دیشب رفتیم. من و مادرم هم توی رودروایستی گیر کردیم و اینطور وقتها آدم واقعا نمیتونه چیزی بگه. یه کفش برداشت. کنارش یه مغازه بود که کت برند داشت. یه کت و شلوار ۱۶ میلیونی پوشید که خب مسلما توی تنش قشنگ بود. بعد از اون هر کتی که پوشید پشتش کیس داشت و خب قابل مقایسه با کت گرون قیمته نبود. مامانم گفت بریم یه جای دیگه (که کتهاش ارزون قیمت تر بود). مادرش معلوم بود ترش کرد ولی خب چیزی نمیگفت. رفتیم اونجا. هر کتی میپوشید مادرش همش میگفت این پارچش چین خورده و پیچ خورده و اینطوریه و اونطوریه. انقدر دم گوش من گفت گفت که من با خودم فکر کردم اگه نریم همون مغازه اولی یاد همسرم هم میمونه و فکر میکنه براش نخواستیم خرج کنیم. به مامانم گفتم بریم همون مغازه اولی. رفتیم اونجا و همون کت گرون قیمت رو برداشت. خیلی ناراحت شدم و بهم فشار اومد. حالا شما فکر کنین توی چنین شرایطی مادرش اومده و داره دوباره به من میگه فلانی من پارچه چادری دارم. میخوای بهت بدم بری بدی خیاط برات بدوزه؟ منم رو رو گذاشتم کنار و گفتم من اینجا خیاط نمیشناسم و همیشه چادرهام رو اماده میخرم. دوباره گفت و منم حرفم رو تکرار کردم. باز رفت به مادرم گفت. خیلی حرصم گرفته بود.
  • برای خرید لباس حنابندون، برادر شوهرم زنگ زد به شوهرم و گفت بریم دسته جمعی تهران خرید کنیم. شوهرمم قبول کرد. من گفتم چرا یه لشکر میخوان بیان، شوهرم گفت اونام واسه خودشون لباس میخوان بخرن. گفتم اها باش بریم بعد وقتی رسیدیم من هر لباسی انتخاب میکردم یا میگفتن ساده هست یا میگفتن استین داره. میگفتن عروس باید لباس لختی بپوشه. خلاصه اونا قبل ما رفته بودن جای ارزون پیدا کرده بودن شوهرمم خبر نداشته بود. شوهرم رو کلا ادم حساب نمیکنن و چیزی بهش نمیگن. بعد خلاصه جاریم گفت من یه مغازه پیدا کردم لباس ده تومنی رو میده سه تومن. همه مارو برد اونجا قبل اینکه من خودم انتخاب کنم اونا خودشون واسم انتخاب کرده بودن چون هرچی میگفتم این خوبه یه بهونه میوردن. خلاصه لباسی رو که انتخاب کرده بودن و پوشیدم. همه میگفتن خیلی خوبه و بهت میاد. منم بخاطر اینکه شوهرم پول زیادی نداره گرفتمش کلا لباس حنابندونم با کفش و کیف شد چهار تومن و خورده ای. بعد رفتیم واسه کت شلوار داماد که قرار بود خانواده من بخرن رفتیم اونجا جاریم به داداشم گفت چقد میخوا واسه کت شلوار هزینه کنین داداشم گفت کت و شلوار با کفش و لباسش باید بیشتر از پنج تومن نشه. بعد جاریم گفت کمه پنج تومن هیچی نمیکنه کفش داماد فقط میشه یه تومن بعد اونا مال عروس و کلا با چهار تومن جمع کردن. خلاصه خیلی ناراحت بودم الانم با شوهرم قهرم همش میگه چرا با من قهری بخاطر این قهرم که بی عرضه اس و هیچی نمیگه حرف داداشش رو قبول داره
  • قرار بود بریم خرید لوازم ارایش عقد که مونده بود شوهرم همه چی خرید هر چی که نیاز داشت مثل موزر و سشوار و خرده وسیله ها. رفتیم ساعت ست بخریم بابامم دید وسیله ها یکم گرون شدن هنوز به ۹ تومنم نرسیده بودن، گفت ما دیگه ساعت ماعت نداریم. هر روز یه رنگ از خودتون درمیارید. شوهر منم عصبانی شد گفت شما دارید حقه بازی در میارید. بابامم در اومد گفت ها تو رفتی یک سرویس خریدی ۶۰ تومن من یه گردنبد رو برات خریدم ۵۰ تومن در حالی که رفتیم قیمت کردیم ۱۳ تومن بیشتر نبود
  • اومدیم لباس دامادی بگیره شوهرم میگرده کل مغازه هارو که لباسش هم قیمت لباس عروس من بشه. حلقه هم همینکار کرد
  • میگم بذار گیفت حنا سفارش بدم میگه سفارش نه میرم میخرم. میگم تور سر برای حنا بندون دوس دارم میگه نه. میگم تاج میخوام، میگه نه. میگم لباس خواب میخوام عروس باید لباس خواب داشته باشه میگه نه. میگم نزدیکای عروسی فامیلتونه لباس ندارم میگه نه. میگم یدونه بخر هم واسه عروسی اونا بپوشم هم واسه پاتختی میگه نه. میگم برو دسته گل های عروسیمون رو سفارش بده این مدلی که من میگم میگه نه این مدلی چیه! میرم میخرم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(2) خرید عروسی

  • مادرشوهرم اجازه نداد که مادرم با من خرید عروسی بیاد.
  • برای خرید عروسی باید برای مادربزرگ و خواهر و برادرش هم هدیه بخریم. این دیگه چه رسمیه.
  • خواهر شوهرم تو خرید های عروسی خیلی نظرش رو بهم تحمیل می کنه و وقتی یه کوچولو مخالفت می کنم ناراحت میشه
  • توی خرید عروسی مراعات بابام رو نمیکنه، همه چیز رو اخرین قیمتش برمداره اگه پیراهن 150 تونی باشه 500 تومنی هم باشه، 500 تومنی رو برمیداره.
  • مادرشوهرم گفته که خانواده ما مذهبی هستن تا توی انتخاب لباس برای عروسی کمی حساسیت به خرج بدن
  • مادرشوهرم انتظار داره برا خرید عروسی دوتا کاپشن برا پسرش بخریم. بچه ها مادرمم میگه اونا فقط میخوان از ما پول بکنن از کی تاحالا برا پسر کاپشن میخرن و چون مادرش این حرفو مستقیم بهمون گفته منم نمیخرم اگه ناراحتن همه چیو بهم بزنیم..کت و شلوارو لبس راحتیو جعبه دامادو کفشو بقیه چیزارو خریدیم ی بارم شب یلدا براش پالتو خریده بودیم الان مادرشوهرم میگه باید کیف ورزشی و کیف مهندسی هم برا پسرم بخرید مامانمم میگه گه خوردن رو گردنم مار افعی هم بندازن به کاپشن پول نمیدم
  • رسم خلعت بردن یا همون سر جهازی داریم من باید خدا تومن بدم پارچه سنتی گرون برا خواهرشوهرا و جاری ها ببرم اگه نبرمم پشت یرم میگن باباش نداده میشناسمشون
  • شش ماه پیش عقد کردم. الان رفتیم خرید عروسی. برای خرید قبلش به عروس گفتم گرون تر ۲۰ تومن انگشتر برندار. تو مغازه انتخابش یه انگشتر ۵۰ میلیونی بود به زور راضی شد یه ۳۵ تومنی انتخاب کرد و خریدم. کیف و کفش چرم ۶ میلیونی. باز بهش گفتم نهایتا سرویس ۱۷۰ میلیونی انتخاب کن. عروس و مادرش همه انتخاب هاشون بالای ۳۰۰ میلیون و سرویس های 22 عیار انتخابش بود. عروس گفت به هر قیمتی که خرید نمیکنم باید خوشم بیاد و یکی و خوشش اومده بود ۲۸۰ میلیون و گیر که اونو بخریم. گفتم نمیشه و جر و بحث میکردیم. زنم در یه مغازه رو کوبوند. راهش رو از ما جدا کرد. با حالت تشر به مادرش گفت این مغازه های اشغال دونی چیه من رو میبری و .... فرداش تمام وسیله های نامزدی و پس فرستادن گفتن نامزدی به هم خورد.
  • از اول متوجه شدم مادرش آلزایمر داره پدرش هم بیماریه سخت سرطان داشته که تحت درمان هست! خانوادگیشون به شدت سرده طوری که من رو هیچ کسی از سمت خانواده همسرم مهمون نکرده. یعنی اصلا مهمونی نرفتم از سمت اونا! علاوه بر این هیییچ مراسمی برای من بجا نیاوردن نه نامزدی داشتم و نه بله برون و نه یلدا و کلا هیچی! خانوادش کلا انگار وجود ندارن.
  • با شوهرم رفتیم خرید عید. اون برام لباس گرفت من نمیدونستم عیدی متقابله و خریداش رو حساب نکردم. موقع واسه ناهار رفتیم خونشون. مامانش وقتی فهمید خریدای پسرش رو حساب نکردم کلی حرف و تیکه بارم کردم. با چشم گریون اومدم از خونشون بیرون. گفت باید حساب میکردی؟ عیدی پسرم رو بیارم تا بدم لباسا رو ببری. برا پسرم کم گذاشتین. از دوتا فرهنگ مختلفیم. ما برای عید رسم متقابل نداریم فقط داماد برای عروس میخره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

هدیه عروسی گرفتن و پس دادن

  • توی جشنی که ۳۰۰ نفر تالار دعوت داشتیم بعد عقد، هیچکس هدیه ای آخر مراسم نداده در حالیکه تو استان رسم داریم دو طرف خانواده بهم هدیه میدن و تو جمع اعلام میکنن
  • توی عروسی هاشون هدیه سنگین میدن، باید حقوق یک ماهمون رو بدیم به اقوامش!
  • شوهرم مدام میگه که داییت عروسی‌مون کم هدیه داد، فلانی چرا بیشتر نداد و... مدام سر این مسئله جنگ دارم. خب آخه به من چه.
  • تو عروسی ها کادو نمیده. وقتی جایی میریم و مهمونی دعوت میشیم، دست خالی میریم. شرم میکنم.
  • فامیل ما کلا میگن کادو باید یک چیز کوچک‌گذاشت روش و پس داد مثلا اگه 500 هزار تومن توی عروسی شون دادیم. 700 هزار تومن میدیم.
  • هنوز مراسم پا تختی هست؟ واقعا برام سخته که فردای عروسی کلی مهمون بریزه سرم... اونم با این هزینه ها... بهر حال لباس و آرایشگاه میخواد آخرشم میان میخورن و میگن چرا جهاز فلان و بهمان بود حوصلش رو ندارم واقعا ولی مادر شوهرم میگه نه بهر حال باید باشه فامیلا فردا روز میگن فلانی به ما محل نداد و ازین حرفا میگه باید بیان ببینن و کادو و پول بدن.
  • عروسی پسر خالم بودیم و دیروز هم پاتختیش بود به شوهرم گفتم پاتختی چقدر میذاری و شوهرم گفت که خودم پاتخیمون را بردم به خاله ات دادم و بعدازظهر بود که گفتم میرم مراسم پاتختی گفت باشه ولی یکدفعه فهمیدم که پاتختی نذاشته ودروغ گفته همونجا منم بهش زنگ زدم دلیل کارش را خواستم گفت عروسی هر ماهم پسرخالت برامون پاتختی نذاشته برای همین منم میخاستم جبران کنم (پسر خالم عقد بودن وخانواده ماهم کسایی که عقد هستند با پدرومادرشون هستند و عقدی ها پاتختی نمیذارند)
  • پسر داییم برای عقد به من یک ربع سکه داد و شوهرم اون رو فروخت الان که عروسی پسر داییم هست میگه به من چه بابات باید جبران کنه.
  • تو دوران عقد هیچ حرکتی خانواده همسرم نکردن برام. پول تالار رو پدرش داد و الان هدیه های عروسی رو برداشته حتی شاباشا به اندازه پول تالار تقریبا براشون در اومده. الان میخوام یه تیکه بهشون بندازم که بدونن میفهمم که هیچ حرکتی برا پسرشون نکردن
  • بله برونم ۵ تومن شاباش جمع شد. بعد الان نامزدم میگه شاباش بیار یچیزیم بزاریم روش برا پاگشا برات النگو بخریم من خیییییلی هزینه کردم برا بله برونم دروغ نگم ۲۵ تومن شد پذیرایی، کیک، آرایشگاه خودم، لباس خودم، عکاس، هزینه دیزاین. حقم بود این شاباش برا خودم بمونه
  • عروسمون بعد از دو سال نامزدی قهر کرده چون بابام نمیخواد سرویس بخره و داداش‌هامون نمیخوان سر عقد طلا کادو بدن ولی عروسمون میگه ما رسم داریم.
  • شوهرم هدیه‌های عقد و عروسی رو برداشت برای خودش
  • خانواده نامزدم زنگ زدن که شاباش های بله برون رو به ما بدین میخواهیم برای عروس گردنبند بگیرم. مادرم هم گکفت ما رسم نداریم. نامزدیم بهم خورد.
  • همسرم چند هفته پیش پیام داد هدیه های سر سفره عقد خرج نکنم. من خیلی ناراحت شدم. بعد گفت ببین چقدره. گفت بیار پس انداز کنیم روش وام بگیریم حالا خیلی کم هم بود ۸ تومن پول بقیه اش سکه پارسیان بود. ۸ تومن بهش دادم سکه پارسیان پسم داد گفت فعلا نگه دار البته خواهرای خودم آورده بودن.

کارت دعوت

  • ما رسم داریم که برای عقد کارت دعوت میدیم اما همسرم میگه که من پول کارت نمیدم و باید زنگ بزنید یا اینترنتی از طریق فضای مجازی دعوت کنید.
  • تو عروسی هاشون بچه نمیارن.
  • دو روز مونده به عروسی پیامک دادن. خوشم نیومد گفتم نمیام ممنون. این دیگه چه جور دعوت کردنیه.
  • قرار بر این شد 100 تا فقط کارت عروسی بگیریم. ۱۰۰ تا رو تلفنی دعوت کنیم. وای آخه این چه خانواده گشنه ای هستن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

آرایشگاه

  • ارایشگاه عروسی گفت میشه 2 میلیون من رو نبرد اوجا من رو برد آرایشگاه 700 تومنی.
  • میگه باید برای آؤایشگاه بری پیش دختر عمم وگرنه عمم ناراحت میشه.
  • نذاشت برای عروسی موهام رو رنگ کنم و گفت شرایط رو همینطوری که هست بپذیر.       
  • گفتم برای آرایشگاه میخام برم جایی که دوست دار.م میگه نه پای من هست هرجا گفتم میری میخاد مادرش را ببره قیمت بپرسه و هرجا گفتند برم. منم گفتم همون مادرت را ببر آرایشگاه من نمیام
  • رفتیم یه آرایشگاه خیلی شیک تو تهران میگف 10 میلیون تومن. شوهرم گفت زیاده میگه یه جا طرف پایین شهر با 7 تومن انجام میده. برو اونجا. یکی از اقوامش برا عروسی رفته بود میگه خوبه. کار اونجا هم در ظاهر بد نبود ولی دلم اونجا که 10 ت بود مونده آخه عروسا خیلی قشنگ شدن بازدیدش رو هم رفتم. بعد چند ساعت خیلی خوب مونده بودن خانوادش همش دنبال یه سری جاهای ارزون هستن مادرش میگه مگه میخواد چیکار کنه که 10 ت میگیره میگه اونجایی که 2 ت هم میگیره همون کارو میکنه
  • برادرزاده و خواهر زاده نامزدم پونزده سالشه؛ مثلا میگن ما همراه عروس میایم ارایشگاه خب من دوست دارم دوستم رو ببرم یا برا لباس انتخاب کردن میگن اینارم ببر ذوق دارن یا تاریخ جشن رو میگن حواست باشه تو مدرسه اینا نباشه

فیلم برداری

  • هر وقت که عکس آتلیه عروسی دوستانم رو می بینم تا چند روز حالم بده چون هنگام عروسی خانواده همسرم با عکس آتلیه مخالف بودند و من هم پافشاری نکردم اما اون زمان به هیچ وجه فکر نمی کردم این مسئله برام تبدیل به عقده بشه
  • داشتیم باهم درباره فیلم بردار و آلبوم عروسی صحبت میکردیم و بعد شوهرم گفت آلبوم عروسی یه خرج اضافه هست و یکم لطفا رعایت کن. حالا من ازش نه کلیپ فرمالیته خواستم، نه اون دخترایی که موقع ورود عروس دوماد میاد دایره میزنن، نه عکس هایی که تو طبیعت میگیرن. ازش فقط یه البوم تو اتلیه خوب و فیلم برداری خواستم. منم ناراحت شدم. گفتم حق نداری بگی رعایت نکردم من آلبومم میخوام بعد گفت من به جیبم نگاه می کنم تو که نمی خوای خرجشو بدی
  • برای آتلیه هرکار کردم قبول نکرد میگه میترسم مرد غریبه عکسا رو ببینه. گفتم باشه، دوربین دوستمون میارم که عکس بگیریم از خودمون. برای همون مخالفت کرده که ممکنه عکسا بازیابی بشن میگه فقط با گوشی عکس بگیر

موزیک عروسی

  • شوهرم سفت و سخت ایستاده که توی عروسی نمیذارم اهنگ پخش بشه چون حرامه
  • میخواد برای عروسی مون مولودی بیاره و من مخالفم
  • موقع عروسی شد من گفتم با شوهرم تانگو برقصیم. اونا نذاشتن و میگفتن ما رسم نداریم ابرومون میره. برادرشوهرم میگفت اگه شما برقصین من نمیایم عروسیتون. حالا واسه خواننده رفته بودن ارزون ترینش رو گرفته بود. برادر شوهرم فیلم برداره. مادر شوهرم گفت برادر شوهرت گفته یه دوربین بیار که پول کمتری بدیم. گفت خودم گفتم دو تا دوربین میارم ولی پول یدونه رو حساب میکنم.

نوع پذیرایی، مقدار و هزینه ی آن

  • شوهرم میگه چون شام عقد نداده بودید، شام عروسی رو کلا باید شما حساب کنید!! واقعا شما جای من بودین چه جوابی بهش میدادید؟؟ما شام عقد رو هم چون کرونا شدید بود و رستوران ها بسته بود نتونسته بودیم بدیم شوهرمم از حرفش کوتاه نمیاد میگه شام با شماس
  • ما رسم داریم بعد از عقد محضری، دوماد باید شام بده.
  • ما شب بله برون کلی وقت گذاشتیم و خونه رو با گل تزئین کردیم و یه میز خاطره رو هم تزئین کردیم برای جای کیک بله برون. فکر میکردیم برای بله برون کیک میارن. ولی کیک که خبری نبود، یه شیرینی خشک آورده بودن که بیشتر مدل شیرینی‌های مراسم ختم بود.
  • برای عروسی پدرشوهرم اصرار داره که نصف هزینه ی شام رو پدرم باید بده در صورتی که ما رسم داریم کل هزینه ی شام با پدرشوهرمه.
  • خانواده ی شوهرم میگن که هزینه ی پا تختی با خانواده عروسه. طرف ما هم پاتختی با خانواده ی داماده فقط عصرانه رو مادر عروس میاره. شوهرم سر میوه و شیرینی کولی بازی در میاره که شما دارید سر ماه کلاه میذارید.
  • یک نوع میوه دادن و یک نوع شیرینی، پدرم معتقده که آبرومون رفته و باید مفصل تر برگزار میکردن.
  • شام میخواد فقط یک جور غذا بده.
  • زنم انتظار داره شام سلف سرویس بدیم و من نمیتونم از پس هزینه هاش بر بیام.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز