2777
2789
عنوان

جلسه خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 1118 بازدید | 202 پست

 (2) روحیات- عادات خوراک

  • پریشب غذا گذاشته بودم اضافه اومد. دیشب شوهرم غذا درست کرد و هم غذای پریشب رو آورد هم غذای دیشب رو. بعد من غذای دیشب رو خوردم فقط و اون غذای پریشب. و دیدم آخراش هی غر میزنه که تو چرا غذای تازه رو میخوری فقط و غذای پریشب رو نمیخوری. منم بهم برخورد گفتم تو اصلا چیکار داری من چی میخورم مگه من تو خوردن تو دخالت میکنم. بعدشم موقع ظرف شستن ظرفا رو گذاشتم تو سینک تا آخر شب بشورم دیدم رفته سر ظرفشوبی و هی غر میزنه که چرا ظرف نمیشوری گفتم کی گفته تو بشوری. خودم میشورم گفت چطور خونه مامانت میریم بعد شام سریع میپری ظرفا رو میشوری ولی الان میری رو مبل لم میدی. منم گفتم خونه خودمه هر وقت دلم بخواد ظرف میشورم مگه گفتم تو بشوری که غر میزنی.
  • این مدت مشغوله خونه تکونی بودم. زیاد به غذا نمیرسیدم. چند روز پیش اومد غذا آماده نبود گفتم ۱۰ دقیقه دیگه آمادس. اومد دید کمه گفت این کمه. واسه خودش نیمرو درست کرد. به منم غر زد که فکر غذا نیستی. همش تخم مرغ میخورم و... بحثمون شد
  • شوهرم مو از تو غذا در اورد. جلو بچه هام دیس رو پرت کرد تو راهرو. این چه الگویی که بچه هام دارن.
  • اگه غذاش دیر بشه دنیا رو بهم میزنه. رفتم سفره حضرت رقیه آش، کاچی و عدس پلو دادن. لب نزدم، آوردم براش هزارتا ناسزا گفت و داد و بیداد که من تو یه بار مصرف نمیخورم. باید به اون خونه میگفتی تو قابلمه بفرسته برای من. وای دیوونه شدم
  • مرغ سوخاری پخته بودم گفت وای چرا اینا توش کمرنگه انگار نپخته. درصورتی که کوکو هم بپزی توش طبیعیه کمرنگ تر باشه. بعد میگه وای اصلا گوشت نداره چرا همش استخونه! چرا اینقد کلفت گرفتی! هر سری سر غذا خوردن کلی باید توضیح بدم .دائم در حال توضیح دادنم. مرغ درست کنم میگه چرا سفته چرا سوخاریاش شله. چرا رنگش یه ذره تیره اس. چرا سسش نسبت به قبل سفته. چرا بوش فرق داره
  • ۴ الی ۵ ساعت روی پاهام ایستادم غذا میپزم. بعد میبینم شوهرم با کمال خودخواهی و بی میلی میاد سر سفره میشینه یا اینقدر باید صدا کنم که بیاد بشینه خیلی ناراضیم
  • آّبگوشت میپزم، شوهرم میگه یاد آبگوشتهای مادرم بخیر اونها آبگوشت بودن. اگه املت بپزم میگه مادرم املت میپخت انگشت هات رو میخوردی. هیچ وقت از غذایی که میپزم راضی نیست. برای پسرم تولد گرفتیم و دسر و کیک درست کرده بودم میگه دسرهای خواهرم کجا. دسرهای تو کجا همش آشغال
  • خیلی ملچ ملوچ میکنه انقدر که گوش هات میخواد کر بشه قبلا هم بهش گفتم ولی درست نکرده خودش رو بهش گفتم انقدر ملچ ملوچ نکن گوش نمیکرد
  • وقتی داره چیزی میخوره، حرف میزنه. حس میکنم غذای دهنش میوفته تو سفره یا ظرف غذا. بعد هم شروع میکنه دندوناش رو تمیز کردن. متنفرم از این اخلاقش
  • موقع غذا قاشق دهنیش رو به همه ی غذاها، ماست و سالاد میزنه.
  • از غذا خوردن شوهرم بدم میاد. روبروش میشینم. زبونش درمیاره لقمه رو میذاره دهنش
  • مرد حسابی بذار غذا سرد بشه، محکم غذا رو توی قاشق فوت میکنه تا سرد بشه
  • خورد و خوراکمون با پدرشوهرم یکیه و همیشه باید بریم درخونه شون و ازش بخواهیم که بهمون مرغ و گوشت بدن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(3) روحیات- عادات خوراک

  • من دوست ندارم از رستوران غذا بگیرم. فقط غذای خونه را میخورم. از کنسروها متنفرم. از مواد غذایی کارخونه خوشم نمیاد. همه چیز باید محلی باشد و خانمم ان رو تهیه کنه. رب را خانمم بپزه آن هم از گوجه ای که در باغ خودم پرورش داده ام. ترشی را خانمم درست کنه. لباس را خودش بدوزه.
  • مو توی غذا میبینه و بداخلاقی میکنه و میزنه زیر بشقاب که این چیه که تو پختی!
  • گیاه خوار بوده و به من نگفته.
  • از بوی گوسفند متنفرم. هر موقع زنم با شیر ماست درست میکنه خونه بوی گوسفند میگیره و حالت تهوع بهم دست میده.
  • امروز به دلایلی ک از صبح درگیر بودم شام نتونستم درست کنم. فردا یه مراسم لاکچری دعوته. اومده میگه خوب شام رو بیپچوندیا. منم با خنده و شوخی گفتم فردا میری شام خوب میخوری از حسرت درمیای. عصبی شد داد زد چرا به من تیکه میندازی
  • شوهرم حداقل 45 دقیقه  غذا خوردنش طول میکشه. خیلی آروم غذا میخوره. وقتی میریم مهمونی همه از سر سفره بلند شدن ولی همسر من همچنان داره غذا میخوره.
  • ما چند ساعت تو پارک کنار هم قدم میزدیم یا مینشستیم ولی حتی یک لیوان آب هم دست من نمیدادن، چه برسه تعارف کنن چیزی برام بخرن. منم اینو رو حساب خساست یا حسابگر بودن ایشون و خانوادشون نمیذاشتم، رو حساب بی تجربگی میذاشتم. یکی از خاطرات تلخم روزی بود که رفتیم تست شخصیت بدیم. من و ایشون و مادرشون رفتیم نزدیک به چهار ساعت مشغول ازمون بودیم و یکی، دو ساعتم تو راه رفت و برگشت. آزمونش خیلی سوال داشت، مغزم نمیکشید دیگه دیدم اصلا حتی یه لیوان ابم دستم ندادن. پدر خودم هروقت یه غریبه هم تو بیرون همراهمون بود حتما براش یه خوردنی میخرید و مهمونش میکرد و حتی تو فامیل و آشنا هم من چنین چیزی ندیده بودم. چه برسه به اینکه منی که قرار بود عروس اون خانواده بشم ۶ ساعت بیرون بودیم و یه لیوان آب بهم ندادن. اخرای کار دیگه ناراحت شدم و خواستم یه تلنگر بزنم. به خودش گفتم ببخشید من گلوم خشک شده. میشه لطفا یه لیوان آب به من بدید. گفت باشه و از اتاقی که توش تست میزدیم خارج شد. من فکر کردم الان میره با ساندیسی، شکلاتی چیزی میاد ولی در کمال ناباوری با همون لیوان اب که از آب سرد کن همون مرکز برداشته بود، یه لیوان برای خودش و یکی برای من وارد اتاق شد. حالم گرفته تر شد ولی به روم نیاوردم.
  • شوهرم اینقدر تند غذا میخوره که چی بگم. من هنوز دارم مخلفات رو میارم که شوهرم غذاش رو تموم کرده
  • روی صدای غذاخوردن حساسه و جرات ندارم با دهان باز غذا بخورم. قاشق به دندونم میخورد، میگفت چرا اینجوری غذا میخوری
  • نمیذاره غذا سرد شه و فوت میکنه و این کارش روی اعصابه. غذا رو هورت میکشه و با صدا غذا میخوره
  • من اختلال صدا بیزاری دارم. با خونواده م که اصلا سر یک سفره نمیشینم و با فاصله ازشون غذا میخورم و همزمان صدای تلویزیون رو روشن میکنم که هیچ صدایی به گوشم نرسه و بتونم بدون کلافگی غذام رو بخورم. تا وقتی تو خونه ای و میتونی فاصله بگیری که خوبه و هیچ مشکلی نداری. مشکلت وقتیه که عروسی، مهمونی دعوتی و تسلطی روی مشکلت نداری.
  • داشتم تخمه میخوردم که یک دفعه صورتمو گرفت تو دستش فشاااااار داد. حالم بده اصلا دست و پام داره میلرزه. انقدر گریه کردم چشام به زور میبینن. از صدای تخمه بدش میاد خب چکار کنم؟ کجا برم بخورم؟ الآنم اومدم اتاق درو بستم. هی زور زد درو باز کنه من سریع از پشت کلید انداختم. الآنم پشت در داره معذرت خواهی میکنه.
  • شوهرم همیشه برای صبحونه کنار بقیه چیزا املت میخوره، امروز خیلی کار داشتم و قبل امتحاناتمه. درگیری ذهنیم زیاده، براش نیمرو درست کردم به جای املت. نشست سر سفره گفت قیافه‌اش خیلی کی*ریه. الان داره نیمرو رو میخوره میگه اگه نمیخواستی املت درست کنی از اول میگفتی دیگه.
  • خانوادگی هر وعده غذاشون مثل مهمونیاست و این جوری عادت کردن. اصلا به غذای حاضری اعتقاد ندارن. اصلا حوصلم‌ نمیکشه هر وعده غذا بپزم. شوهرم غذای مونده ناهار رو برای شام یا ناهار فردا ظهر نمیخوره.
  • من نه فرصت میکنم و نه حوصله دارم برخی کارها رو انجام بدم. مثلا سبزی پاک کنم و خورد کنم. باقلا پاک کنم. رب درست کنم. سبزی خشک کنم. هسته آلبالو بگیرم. مربا درست کنم. من بعد از ازدواجم از یک خانم مطمئن خرید میکنم. مادرشوهرم متوجه شد من از کی خریداری میکنم و مدام به من تیکه میندازه. مثلا میگه اسم فلان خانم رو جلوی من نیارید، حالت تهوع میگیرم. فلانی از فلان چیز خریده، بوی لجن میداده، فلان محصولش پشکل توش بوده. آدم خوبه خودش کارهاش رو بکنه. اونقد بد گفته که شوهرم دیگه خیلی چیزا رو نمیخوره یا تو غذا تجسس میکنه.
  • وقتی میریم رستوران یا کافه فقط یک پرس غذا میگیره و باید شریکی بخوریم.
  • همراه هر چایی 8-7 قند میخوره و قند رو با دندوناش میجوعه.
  • همیشه همراه غذاش پیاز و سیر خام میخوره.
  • نمیذاره توی هیچ غذایی پیاز بریزم حتی اگه رنده کنم بازم میفهمه.
  • شوهر من میوه یا تنقلات که میخره، انگار از قحطی اومده. کمترش رو برا منو بچم میزاره. این رفتار خیلی تو ذوقم میخوره من اینطور نیستم مثلا یک کیلو اجیل میخره یجا میخورش. اصلا حالیش نیست سهمی برا ما هم بذاره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

(4) روحیات- عادات خوراک

  • فقط شکم واسش مهمه. هر چی درمیاره فقط دوست داره بخوره. عاشق گوشت و کبابم هست. خیلییییی ولخرجه. ازون طرف تو این ۱۰ سال زندگیم ۱ دست قاشق چنگال نزاشته بخرم. تمام وسایل شکسته و کم شده زورش میاد بخره ولی فقط پولشو میده شکم. لااقل آجیل و اینجور چیزا نمیخوره فقط فکر و ذکرش گوشته
  • از اول زندگی همیشه آمار آشغالای خونه رو داره. همیشهههه و هزاران بار هی بهم میگه وااای چه خبرهههه این همه آشغااال. اوایل هیچی نمیگفتم، ولی واقعا به ستوه اومدم الان، مثلا تهه تهدیگه قابلمه رو میخوام بندازم دور دو ساعت سخنرانی میکنه که وااای چه خبرته چرا اتقدرآشغال تولید میکنی. تو هیچی بلد نیستی. تو زن زندگی نیستی. اعتراف کن که بلد نیستی. یه بار سر همین قضیه واسه ناهارش به مقدار برنج ریختم. یکمش رو از همون تهدیگ قابلمه، شبش اومد گفت این چی بود دیگه سیر نشدم، ظرفش رو باز کردم دیدم تهدیگش رو نخورده یا مثلا ناهار امروز براش یه ظرف کوچیک بورانی گذاشتم بودم ببره سرکار، همون رو نصفه خورده بود. آورده بود خونه و نذاشته بود یخچال، بعد موقع شام یهو رفت ظرفش رو دراورد و گفت میخوام بخورمش، گفتم بابا مسموم میشی اون دیگه خراب شده، باید بریزی دور. چندین ساعته از یخچال بیرون مونده گفت واااای تو چقدر آشغال تولید میکنی. گفتم بابا بخدا من الکی چیزی رو دور نمیریزم. خب غذایی که خراب شده رو نباید خورد. خرج دوا درمون بیشتر از اون مقدار میشه، گفت نه تو نباید بذاری هیچی خراب بشه، باید همه چیو به اندازه بذاری. آخه مگه من کف دست بو کردم بدونم هر روز آقا چی رو چقدر دقیق میل میکنه. بخدا بابت استفاده از سطل آشغال هم بهم عذاب وجدان میده، خیلی خسیسه من تازه کمتر از ۱ ساله اومدم سر خونه زندگی خودم، تجربهام کمه دارم تمام تلاشمو میکنم که اندازهها دستم بیاد ولی بابت یه نصف ظرف کوچیک هم بازخواست میشم. امشب هر چی از دهنش درومد گفت و عربده کشی کرد گفت تو هیچی بلد نیستی بهش گفتم بخدا من هر چقدر در توانمه، دارم میذارم و تمام تلاشم رو میکنم قلبم خیلی شکسته، شاغلم و با این وجود تموم غذا درست کردنا و ظرف شستنا با منه و کمکم نمیکنه، صبح تا بعدازظهر از خستگی سر کار جونم در میاد، شب هم آقا دستور میده این رو نریز دور اونو نریز دور
  •  خیلیییییی خیلی به سالم بودن غذا اهمیت میده. چند ماهه واسه خونه روغن نخریده و به جاش روغن زیتون خرید و حتما حتما هم باید کم بریزیم تو غذا، رب اصلااااا نخریده و معتقده باید گوجه بریزیم به جای رب چون رب رو معلوم نیست چیجوری درست میکنن پنیر رو آماده نمیخره خودش درست میکنه. من باردارم و شدیداً هوس شیرینیجات میکنم ولی نمیخره. میگه دیابت بارداری میگیری خودم رفتم شکر خریدم کیک درست کنم اخماش رفت تو هم سرم داد زد که تو مگه نمیفهمی دارم سبک زندگی مونو عوض میکنم بعد تو میری چرت و پرت میخری واقعا بعضی وقتا انقد هوس میکنم دلم میخواد گریه کنم فقط وقتایی ک خودم تنها میرم بیرون یا جایی کار دارم میرم عین عقده ای کلی شیرینی میخرم تنهایی میخورم حتی پنیر پیتزا و سس هم نمیزارع بخریم میگه چاق میکنه و چربی و قندمون میره بالا

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

روحیات- توجه بخشیدن

  • غذا رو تزیین کرده بودم و ژله درست کرده بودم اونم سر سفره گفته که این قرتی بازی‌ها چیه
  • آرزو به دل موندم دوس داشتم شوهرم گل می گرفت یا تولد می گرفت یا ماهگرد، یا میرفتیم آتلیه و...
  • من حالم بده اصلا مواظبم نیست. اصلا بهم رسیدگی نمیکنه. نگرانم نیست امروز حالم بد بود، رنگم پریده. رفتم بیرون همه بهم میگفتن رنگت پریده ولی اصلا شوهرم بهم هیچی نگفت و همش ازم انتظار کارهای خونه رو داشت اصلا نگفت استراحت کن کلا اینطوره نگران من نمیشه
  • استوری عاشقانه برام نمیذاره، با من چت نمیکنه، سوپرایزم نمیکنه و میگه اینا مسخره بازیه و من پول برای مسخره بازی ندارم، هزار تونم برام هزار تومنه.
  • شوهرم صبح تا عصرسرکاره بعدشم که میاد یا روی کلناپه خوابه یا بعد بیدارشدنش رو اون کاناپه درازکشیده و باگوشیه نه با من حرف میزنه نه با بچم بازی میکنه با اینکه خونست ولی انگار من و پسرم دوتایی داریم زندگی میکنیم خیلی سخته ام.
  • شوهرم میره بازار خیلی اصرار داره هرچیزی لازم دارم خودم نخرم فقط بهش بگم اونم شاید نخره. خیلی اعصابم داغونه ولی کافیه مادرش اراده کنه تو یخبندون هم میبرتش. چندماهه بهش میگم بیا باهم بریم یه دوری بزنیم یا جایی بریم نمیاد با من ولی با رفقاش میره
  • شوهرم شوخی خرکی با من میکنه، خواست مثلا منو بخونده بلندم کرد از کمر منو زد زمین جوری که کلیپس تو سرم شکست کمرمم کلا از گردن تا باسن درد گرفت
  • باردارم. دل درد شدید گرفته ام. شوهرم رفته بود بیرون. گفتم برگشتنی فلان کار رو بیرون واسم انجام بده. گفت کار دارم بعدا فهمیدم با دوستش کافه رفته
  • شوهرم می‌دونه پریودام پر درده. با درد و ناله از خواب پاشدم. خودش دید دو تا قرص خوردم و خوابیدم. رفت بیرون. ظهر اومد حال نداشتم از تخت بیام بیرون. فقط گفت پس کو ناهار؟ حالم رو نپرسید بعد تا ۴ موند گشنه. یکم بهتر شدم رفتم غذارو داغ کردم. بش هم گفتم تو یخچال هست داغ کن ولی همت نکرد غذا رو که داغ کردم. گفتم حداقل توقع داشتم از دیشب هیچی نخوردم از دردم یه آبی داغ میکردی
  • مشکلم عدم ابراز محبت شوهرم هست چه تماسی و چه کلامی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) روحیات- نظافت و بهداشت

  • همسر من مسواک نمی زنه و کمی در بهداشت و آراستگی اش کاهله و من بهش تذکر داده ام. او حرفم قبول می کنه ولی تغییر رویه نمیده یا برای مدتی کوتاه. حالا من از کنار او خوابیدن بدلیل بوی دهان انزجار پیدا کرده ام! من باید مثل یک بچه بهش بگم لباست رو عوض کن یا حمام کن
  • شوهرم دست ميكرد تو دماغش بعدم ميماليد به لباش. منم وسواسي چندشممم ميشد و حالم بهم ميخورد. تا دستشويي اروق ميزد كه صداش بپيچه یه موقع هایی حتی سر سفره با صدای بلند اروق میزنه. منم توی دلم میگم درد بی دوا!
  • بعد ازدواج هم فهمیدم از حموم رفتن فراریه. هفته ای یک بار به زور میره یا وقتی ک مجبور باشه میره. مدام بو عرق بد میده
  • بعضی رفتارها اصلا برای شوهرم و خوانواده ش عجیب نیس؛ مثلا ناخن گرفتن وسط پذیرایی یا از دستشویی اومدن و دست نَشستن یا تو سینکی که ظرف هست مسواک زدن. عادت کرده و نظرش اینه مامانم اینا ۶۰ ۷۰ سال اینطوری بودن و مریض نشدن و شماها حساسید
  • شوهرم توقع داره روزی دو بار برم حموم خودشم میره ولی من یه روز درمیون وقت میکنم برم. امشب اومد سمتم چون دیروز رفتم حموم شاکی شد. شاغلم واقعا سخته حالم خیلی بده. هر چقدرم امروز بهش گفتم یکم کمک کن تو کارا گفت خستم نمیرسم به خدا حالم بده از نظر روحی. توقع داره هم غذاش خوب باشه هم خودم همیشه مرتب باشم. هم خونه تمیز باشه. هم مهمونی بریم. هم درس بخونم
  • شوهرم میوه خورد پوستش رو انداخت زمین، دقیقا عین این ادم های بی تربیت. میره دستشویی سیفون نمی کشه.
  • شوهرم هر روز باید پیراهنش رو عوض کنه. عرق میکنه بو میگیره. اینقدر عرق میکنه که از پیشونیش عرق میچکه
  • خیلی بی فرهنگه خیلی همیشه پشت فرمون دستش تو دماغشه. داشتیم از خونه مادرم میومدیم زد کنار ماشین و تو خیابان که ماشین ها در رفت و اومد بودن، ادرار کرد. حریفش نشدم جلوش رو بگیرم. میگه من مردم هیچ اشکالی نداره. بچممم دید. حالم بخدا داره ازش بهم میخوره
  • وسواس شدید داره؛ مثلا دیشب خونه خانوادم بودیم بچه خواهرم رفت با دست جوجه برداشت دیگه شام نخورد خب بچس دیگه قبلشم دستشو شسته بود یا بچه ها برن تو سفره دیگه لب به غذ انمیزنه. بچم کوچیکه ولی انقدر اذیتش میکنه که چیزی رو زمین نریزه یا پاش رو تو سفره بذاره، میزنه زیرگوش بچه میگم نکن اون الان متوجه نمیشه میگه به تو ربطی نداره و اتفاقا متوجه میشه
  • رفته بودم خونشون بعد رفت دستشویی اومد دیدم دوستاش کاملا خشکه. میگم دستت رو نشستی؟ میگه آره میگم پس چرا خشکه. قبلاً هم چند بار دیدم این کار کثیفش رو. خودشم نمیشوره. بهش که فکر میکنم حالم بهم میخوره.
  • شب ک میاد بوی گند پاهاش خونه رو پر میکنه با همون پاها میره رو تخت پتو و لاحاف و.. حمومش هم سرسریه حتی لیفم نمیکشه
  • اگه خونه ای بریم که تمیزیش باب میلم نباشه، همون دم در خونه خودمون به شوهرم میگم لباسات رو دربیار. همه رو میندازم تو ماشین حتی تصور اینکه لباس تنمون و جورابمون خورده به فرش و مبل خونه کسی که از ادماش تو تمیزی حس خوبی نگرفتم و با اون لباسا بیام تو خونم چندشم میشه.
  • شوهرم با کفش میاد روی فرشامون. بچه کوچک دارم میگم مریض میشه و براش اهمیت نداره
  • بعد 4 سال زندگی مشترک هنوزم مثل اولش بی نظم، اعصابم خورده دیگه. هر کشویی رو باز کنه محاله درش رو ببنده، باید رو بزنم تا ریش‌هاش رو بزنه، یه چای نمیتونه درست کنه بدون اینکه آشپزخونه رو بهم بزنه 
  • تو سه هفته فقط دو دفعه رفته حمام با همون لباسایی که میره کوچه خیابون با همونا میاد میخوابه،حتی لباساش رو هم عوض نکرده، دیگه حالم داره ازش بهم میخوره، دیشب بهش گفتم پاشو برو یه دوش بگیر حالم داره بهم میخوره دیگه
  • دندوناش رو به زور هفته ای یه بار مسواک میزنه همش میره این کافه ها و اغذیه های کثیف. رو فرش خوراکی چیزی بیفته برمیداره می خوره. میوه نشسته می خوره. جیگر و  زرده تخم مرغ خام می خوره. به کرونا هم که اصلا اعتقاد نداشت. از بیرون میاد تا میگم دستات رو بشور. سریع میشینه و میگه تمیزه. میگم پات رو به متکام نزن جفت پاش رو میذاره رو متکام. میخواد میوه بخوره دوتا رو دستمالی میکنه. میگم همه رو دست نزن. به بقیه‌شونم دست میزنه. چند روز پیش داشت برا خودش شربت درست میکرد درِ ظرف رو با زبونش لیس زد. شاکی شدم. امروزم دیدم  قاشق دهنیش رو کرد تو ظرف ۲ کیلویی مربا.
  • از لباس تا کردن متنفرم و شوهرم میگه لباس هام باید حتما باید تا باشن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

همه اینا کشکه 

۹۸درصد از اطلاعاتی رو که بخواین در مورد داماد بفهمید رو از روی خانوادش پیدا کنید 

اون پسر تو دامن همون پدر و مادر با طرز فکرشون بزرگ شده

هر چی تو ذات پدر و مادر قشنگ تو ذات بچه چیدن

 (2) روحیات- نظافت و بهداشت

  • عطر رو روی خودش خالی میکنه و منم سر درد میشم
  • همیشه دستش توی شلوارشه.
  • باد معد ه ش رو جلو من و بچها با صدای بلند خالی میکنه هردفعه بهش تذکر میدم میگه ببخشید خسته بودم
  • از بهم ریختگی کمد متنفرم و شوهرم همیشه کمد رو بهم میریزه و من باید دوباره لباس ها رو تا کنم.
  • شوهرم هیچ چیز رو دور نمیندازه و خونمون شده پر اشغال
  • شوهرم هر چی آشغال هست از خونه ی مادر و پدرش برمیداره میاره خونه مون. هرچی میگم اینا چیه! نیار! میگه نه حیفه. یه فنجون پیدا کرده از اونجا آورده میگم این چیه؟ میگه مال مادربزرگمه یادگاریه. یه تابلو پیدا کرده آورده معلوم نیس مال کیه میگه حیفه. یه بشقاب پیدا کرده آورده میگه مال جهیزیه ننمه. یه آینه دربه داغون آورده بود میگه عتیقه س مال جهیزیه ننه بزرگمه
  • توی حموم خودش رو لیف نمیکشه و بدنش چربه
  • لباس هاش رو هرجا دربیاره، همونجا پرت میکنه.
  • همیشه دست های زنم بوی پیازمیده. از بوی پیاز متنفرم.
  • حموم رفتنش یکساعت طول میکشه.
  • میخوایم شب جایی بخوابیم، یکی از روسری هام رو میگیره پهن میکنه رو بالشش و بعد میخوابه،  منم ضعف میکردم که چقد دوستم داره میخواد عطرم زیر سرش باشه. ازش پرسیدم چرا اینجوری میکنی؟ گفت بدم میاد سرم رو بالش دیگران باشه حس بدی پیدا میکنم
  • همیشه دهنش بو میده و توقع داره ببوسمش. بوی دهنش خیلی زیاده.
  • شوهرم میشینه جلو تلویزیون هی باد معده ول میکنه. غذای نفاخ میخوریم من عزا میگیرم که الان تا شب باز خفه میشم. پا میشم پنجره ها رو باز میکنم‌ خودش رو میزنه به اون راه. من روم نمیشه بهش بگم اینکارو نکن اونم یه جوری رفتار میکنه انگار اتفاقی نیفتاده. صدای تلویزیون رو زیاد میکنه و شروع میکنه
  • سه هفته است، فقط یک شلوار پاشه. امروز گفتم دربیار بشورم بوی عرق میده. گفت میخوای با کت و شلوار برم سرکار؟ دراورد پرت کرد گفت بشور! بعد هم گفت تا خشک نشه نمیرم سرکار. در حالی که 10 تا شلوار توی کمد داره. شلوارش خشک نشد و قهر کرد و ناهارنخورده رفت سرکار
  • شوهرم وایستاده جیش میکنه و بعدش هم آب نمیریزه سنگ دستشویی رو بشوره.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(3) روحیات- نظافت و بهداشت

  • از همون ماه عسل متوجه تنبلیش شدم، مثلا با اینکه محل اسکانمون هتل بود و احتیاجی به اینکه ما کاری انجام بدیم نداشت، اما همین چای ای که داخل اتاقا گذاشته بودن تا خودمون بریزیم رو همسرم دست نمیزد، منم پیش خودم میگفتم شاید حال نداره، خودم میریختم و بعدشم خودم همه چی رو جمع و مرتب  میکردم .تو همین سفر، آخراش یه روز بغلش کردم و با لحن مهربون گفتم قربونت برم، ایشالا رفتیم سر خونه زندگیمون، سعی کنیم همیشه مرتب منظم و سرحال باشیم تا حال زندگیمون خوب باشه. باهوشه، سریع متوجه منظورم شد و یه پرخاش ریزی کرد. منم با خودم گفتم شاید من اشتباه کردم و تو زندگی اینجوری نباشه. وارد زندگی شدیم، دیدم ای وای خیلی بدتر شد، مثلا من پنجشنبه ها کل خونه رو جمع میکردم و میشستم، شنبه از سر کار که میومدم خستگی تو تنم میموند .سینک پر از ظرف، لباساش پراکنده تو خونه، لپ تاپ و وسایلش وسط فرش رو زمین، وسایل آشپزی اعم از مثلا ماکارونی و روغن و آبلمیو و نمک و بشقابا و چند تا قابلمه همه روی کابینتا و رو میز آشپزخونه پخش و پلا. با خوشحالیم میگفت برات غذا درست کردم، البته چار پنج بار در ماه میکنه، بقیه ش رو مامانا میدن که من بهشون میگم محبت خاله خرسه دارید میکنید به ما )کلا اعتقادی به اینکه چیزی برمیداره بذاره سر جاش نداره، حتی در شیشه ها رو که باز میکنه، نمیبنده، خوراکی میخوره باقیمونده ش رو رو میز رها میکنه، اگر من به یخچال سر و سامون ندم، تو یخچالمون میوه ها خراب میشن و میریزیم دور، هر کاری میخواد انجام بده در اوج کثیفی و نامرتبی .انگار یکی تو مغزش میگه: ولش کن مهم نیست باز سعی میکردم با لحن مهربون بهش تذگر بدم اما مساله فقط همین به هم ریختگی خونه نبود، تو مسائل فردی و شخصیشم خیلی شلخته است، کمد لباساش حدود ۴۰دست لباس داخلشه اما یه لباس مرتب نمیپوشه وقتی میریم مهمونی؛ یعنی اصلا از داخل اون کمد نمیتونه چیزی پیدا کنه انقد که به هم ریخته است، بعضی شبا بدنش بو میده موقع خواب بهش میگم ای کاش یه دوش میگرفتی ناراحت میشه قهر میکنه،بعضی مسائل هم نمیتونم باز کنم اما شاید خودتون بفهمید. بعد از یه مدت که دیدم لحن مهربونم انگار براش مسخره شده، تصمیم گرفتم جدی بشم و با لحن تند و مدل باباهامون که حرف از دهنشون در نیومده بود مامانا سریع انجام میدادن حرف بزنم، دیدم اوه اوه یجوری جوابم رو میده که اگر من کوتاه نیام زندگیم به طلاق میرسه. بازم ناامید نشدم و گفتم خدایا من میدونم تو داری منو امتحان میکنی، من بازم تلاش میکنم این زندگی رو درست کنم، گفتم بیام کلا بیمحلی کنم نسبت به نظافت و تمیزی، از یه حدی که بگذره خودش حالش بد میشه. حدود ۳ ماه دست به خونه نزدم؛ یعنی نه جمع و جور کردن، نه جارو، نه گردگیری، نه شستن دسشویی حموم...خودم داشتم بالا میاوردم، حتی روی فرشمون جای پا گذاشتن نبود خدا شاهده، حالم داشت بد میشد، منتظر بودم یه چیزی بگه اما متوجه شدم اصلا براش مهم نیست و فرق تمیزی و کثیفی رو نمیفهمه. دوباره خونه رو جمع کردم و تمیز کردم فکر کردم باید یه راه دیگه انتخاب کنم، با خودم گفتم شاید من یه بار درست و حسابی ننشستم راجع به این موضوع باهاش حرف بزنم و اون متوجه عمق فاجعه و عمق ناراحتی من نیست،برای همین براش یه نامه بلند بالا تو واتساپ نوشتم و گفتم ته این داستانا به طلاق عاطفی میرسه، من باهات اتمام حجت کردم. دو سه روز تو خودش بود، بعدش دهن باز کرد و کلی باهام دعوا کرد و نفهمیدم چجوری اما من مقصر شدم (مهارت عجیبی تو جابجا کردن مظلوم و مقصر داره) اصلا مشکلم کار کردن تو خونه نیست، من ۱۰برابر این خونه رو هم میتونم یه روزه بسابم و دسته گل کنم، دلم از این میسوزه که بعدش خیلی بیتوجه به اینهمه زحمتم خونه برمیگرده سر جای اولش، حتی یواشی بهش میگم بابا بی انصاف مگه نمیبنی خونه رو اینهمه تمیز کردم، دیگه یه لیوان چایی خوردی آب میزدی، ول نکن رو فرش. شروع میکنه داد و بیداد، منم دوس ندارم جلو بچمون دعوا کنیم که طفلک آسیب نبینه، کلا بیخیال میشم. وقتیم که میخواد یه چیزی درست کنه تو آشپزخونه انگار بمب منفجر شده، همه چیز پخش و پلاست، پیاز و سیب زمینی، رب، روغن، ادویه ها چندتا قابلمه و ظرف؛ یعنی اصل کار که درست کردن غذا بوده با اون حجم ویرانی به حاشیه میره. از این نکته بگذرم که شب که میام خونه قوطی پنیر و مربا رو میزه از صبح

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

روحیات- اعتیاد

  • شوهرم قبل نامزدی قلیان میکشید. حین نامزدی این موضوع رو به من گفت و من گفتم که باید ترک کنی چون واقعا ناراحتم میکنه اونم گفت باشه کم کرده ولی ترک نکرده
  • شوهرم شیره کشید. چند وقتی بود سرما میخورد میگفت بکشم خوب میشم. ولی جدیدا زیاد شده همشم بهانه اش اینه سینم چرک کرده. من میترسم معتاد بشه هر دفعه بهش تذکر میدم امروز ک دوباره گفتم گفت بتوچه
  • تفننی تریاک میکشه
  • سیگار میکشه. دهنش بدی سیگار میده وقتی بغلم می‌کنه و بوسم می‌کنه حالم بد میشه
  • یه ساله عروسی گرفتیم از همون اول عروسی متوجه شدم ان تی مصرف میکنه (ان تی مثل ناس میذارن زیر لبشون و اعتیاد اوره) بارها بهم قول داده بذاره کنار ولی نذاشت دفه قبلی که دیدم انقدر جوش زدم که بیهوش شدم همه خانوادش فهمیدن شوهرمم گریه میکرد میگف گوه خوردم دیگه نمیکنم میگفت غلط کردم خلاصه من بارها بهش میگفتم اگه اذیت میشی تا بریم پیش دکتر میگف من در اون اعتیاد ندارم بهش که اذیت بشم خلاصه الان بعد دوماه دوباره تو جیبش دیدم من نمیتونم اینجوری زندگی کنم باهاش
  • ۳ سال هست که ازدواج کردم ۷ ماه پیش به طور اتفاقی دیدم همسرم تو خونه داره تریاک میکشه
  • به متادون/  فنتانیل/ ترامادول اعتیاد داره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

روحیات- خواب

  • شوهرم از خواب که بیدار میشه انگار یه ادم دیگه جلومه. وحشی ترین ادمی میشه ک دیدم و معمولا هم دعوامون میشه.
  • اوووول صبح از خواب بیدار شدم، شوهرم بهم میگه مگه بابات از فلانی خوشش نمیاد که تا اسمشو آوردم یه جوری شد؟ گفتم نه چون معتادها و ..... خوشش نمیاد. یهو برگشت گفت شما چرا اینجورید، مگه فامیل مادرت نیست و... منم داد زدم سرش گفتم اول صبح دنبال چی میگردی؟ سوال پرسیدی جواب دادم، بسه دیگه. آقا بهش بر خورد. همییییییشه عادت داره تا از خواب بیدار میشه سوالهایی که تو ذهنش مونده از روز قبل رو میپرسه. بابا ساعت ۶ صبح دهنت رو ببند، دنبال چی میگردی.
  • خواب باشم یکی تلویزیون روشن کنه، سگ میشم شدید.
  • شوهرم شش ساله بیکاره تو خونه هست. شبا تا صب بیداره. روزا تا ساعتای سه ظهر خوابه و منو بچه هام نباید نفس بکشیم تا بیدار نشه. اگه بشه، اینقد بد دهنی میکنه هممون رو عاصی میکنه. از بس بهم استرس میده
  • شبا توی هال میخوابیم چون اتاق خوابمون کولر نداره. همسرمم شبا تا ساعت ۲ بیداره و تلویزیون رو هم روشن نگه میداره و فوتبال میبینه. اصلا شبا خواب ندارم. ده دفعه با صدای تی وی از خواب میپرم. اخه ساعت ۲ موقع تلویزیونه؟
  • شوهرم عصرها دو ساعت میخوابه. شوهرم ی ظهر نخوابه تا شب تو چرته همش
  • بهش گفتم که دوست ندارم باهاش--- داشته باشم. خیلی بهش برخورد علتشم اینه که جای خوابش رو عوض کرده. هیچ محبت کلامی نداره فقط اون موقع سمت من میاد و باز میره سرجاش میخوابه. برای حل این مساله هم تمام تلاشم رو کردم حرف زدم بهونه اورده، خودم رفتم، مشاور رفتم از هیچی نتیجه نگرفتم. ترجیح میدم حداقل این حس سواستفاده رو نداشته باشم
  • نامزدم شبا لالایی میزاره برای خودش تا بخوابه دوتا لالایی داره، یکی ماله شبکه پویاست شب بخیر کوچولو یکی ام لالایی خواب پارچه ایی
  • شوهرم توی خواب خیییلی تکون میخوره به حدی که تخت همش میلرزه. خوابم سبکه و از دستش دیوونه شدم. شبا نمیتونم بخوابم
  • من خونه ‌دار هستم. شوهرم گیر میده، صبح زود بلند شو. ۱۱_۱۲ بیدار میشم. غذا همیشه آمادست، خونه تمیزه، بچت ساکت و گرفته خوابیده. خودتم چیزی کم نداری لباسا تمیز و شسته و مرتب سرجاشونن خونه تمیز و طی کشیده شده ظرفا  شسته شده. خدا لعنت کنه مردای گیر و غرغرو ‌و بیشعور و مزاحم روووو
  • خوابش سبکه و در تمام مدتی که خوابه، من فقط اجازه ی نفس کشیدن رو دارم حتی اجازه ی راه رفتن هم ندارم و اگه سر و صدایی کنم، قیامت به پا میکنه.
  • شوهرم معتاده. ۷۲ساعت کامل بیداره ۷۲ساعت کامل خواب. اگرم گیر بدی بیدارش کنی، قاطی میکنه و دیوونه میشه. به خدا دلم از غصه پر میشه وقتی خوابه عینه یه جنازه جلوی بچه هام. طفلکا اونا هم دلشون میگیره میگن چقدر بابا میخوابه
  • یه دوقلو ۹ماهه دارم شبا که نمیخوابن، همش نفرین میکنه کاش هیچ وقت دنیا نمیومدین
  • موبایلش رو ۳-۴ بار کوک میکنه. من همون بار اول بیدار میشم و نمیتونم بخوابم و سردرد میشم
  • خونمون شده پادگان نظامی. هروقت اون خوابش میاد، وسط حال میخوابه. بعد کسی نباید تلویزیون نگاه کنه، نباید سروصداکنه.
  • شوهر من عادت کرده که شب بیدار باشه و روز خوابه. وقتی بهش احتیاج دارم، نیست! خرید بخوام برم، خوابه. مهمونی بخوام بدم، خوابه. خونه رو بخوام روز تمیز کنم، خوابه. از این وضعیت خسته شده ام.
  • شوهرم خیلی میخوابه. یا خوابه یا سرکاره.
  • خواب شوهرم خیلی سنگینه و اگه چند بار تماس بگیرم محاله که متوجه بشه حتی اگه روی بیشترین حالت صدای زنگ باشه.
  • من سرمایی هستم و شوهرم گرمایی و همیشه عرق میریزه. نمیذاره بخاری روشن کنم. پتو هامون رو جدا کردیم. من با پتو میخوابم و شوهرم بدون پتو.
  • من خروپف میکنم و توی خواب سرفه، ابریزش بینی ، غلت زدن شدید دارم. زنم کلافه شده که نمیذاری بخوابم. اگه میدونستم باهات ازدواج نمیکردم.
  • شوهرم کارهایی که روز انجام داده رو شب توی خواب تکرار میکنه.
  • همسرم از زمان مجردی عادت داره جلوی تی وی بخوابه. سه ساله عروسی کردیم و هر شب این دعوا رو دارم باهاش که پاشو برو سرجات بخواب و تی وی رو روشن نذار خیلی عذابم میده چکارش
  • شوهرم تشک گوسفند اورده و میگه طبع این تشک گرمه باید روی این بخوابیم. تشک بوی طویله میده. میخوام سر به تنش نباشه با سردی و گرمی پدرم رو در آورده. کلافه شدم به خاطر طب سنتی. خسته شدم. گاهی دلم فست فود میخواد. خونه حکومت نظامیه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

مدیریت اختلاف با خانواده ها

من سه چهارساله وارد خانواده همسرم شدم به تجربه مفید دارم که می خوام باهاتون در میون بذارم.

از روز اول جاریم روی من حساس بود و به هزار و یک روش بهم بی احترامی کرد که من متاسفانه همه کارهاش رو نادیده گرفتم و بهش واکنشی نداشتم. چون فکر می کردم رفتار درست اینه. و من باید با بی تفاوتی واکنش نشون بدم تا شانم پایین نیاد.

خواهرشوهرم هم  چون جاریم تسلط زیادی روی شوهرش داره و خودش هم رفتار خیلی تندی باهاشون داره ترس خیلی زیادی از جاریم داشت، برای خوش خدمتی به جاریم از من مایه میذاشت! جلوی اون حتی حتی حتی جواب سلام منو سرد میداد! در حالی که در غیاب جاریم رفتارش نرمال بود. عین این سه چهار سالی که عروسشون بودم بین من و جاریم تبعیض قائل شدن. من چیکار کردم؟

1. مدتی سکوت کردم و بی تفاوت بودم که ظاهرا باعث شد فکر کنن من اسکولم و متوجه چیزی نیستم و با خیال راحت به حرکات زشتشون ادامه دادن.

2. خیلی محترمانه و مودبانه و به شکل گلایه مساله رو از طریق همسرم باهاشون مطرح کردم. که کلا همه چیز رو انکار کردن و گفتن ما فرقی نذاشتیم بین عروسامون.

3. فاصله گرفتم و رفت و آمدام رو کم کردم که باز هم موثر نبود چون توی همون دفعات کمی که میرفتم باز هم شاهد تبعیض شدید بودم

4. اینجا دیگه جایی بود که طاتم طاق شد. تلفن هاشون رو جواب ندادم، شهرستان نرفتم، هیچ مناسبت یا اتفاقی زنگ نزدم. اما همسرم همچنان باهاشون عادی بود. اینجا دیگه خود همسرم متوجه شد که چه تبعیض های وحشتناکی میذارن و دلیلش هم خوش خدمتی به جاریمه.

5. تنها روشی که جواب داد! شوهرم بهشون گفت تا وقتی که یاد نگیرید به من و خانواده من احترامی بذارین که لیاقتش رو داریم دیگه داداشی به اسم من دارید! شوهرم باهاشون قطع رابطه کرد. و مثل چی ترسیدن و شروع کردن به عذرخواهی و قول اینکه جبران میکنیم و حق با شماست و ...

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (2) مدیریت اختلاف با خانواده ها

  • هفته‌ای یه بار من رو میبرد خونه مادرش. خواهراش متاهل هستن و اونام می اومدن. شوهرم میرفت بیرون و.. خواهرشوهرام شروع میکردن همه چی بارم میکردن. یه بار جوابشون رو مودبانه دادم. به شوهرم گفتن و اومد تو خونه تا حد مرگ زد. میگه خانوادم حق دارن به تو هرچی خواستن بگن چون تو عروس هستی و به عروس حرف میگن ولی تو جواب بدی میکشمت.
  • شوهرم یک طرفه قضاوت میکنه، قصه از این قرار بود که مادرش میخواسته این رو امتحان کنه، بهش گفته که زنت بی احترامی کرده و جواب سر بالا داده و ما رو خار و ذلیل کرده. شوهرم همین که من رو دید بهم حمله کرد و کتکم زد، هزارتا فحش به خودم و و پدر مادرم داد و با کلی تهدید به طلاق و اینا در و کوبید و رفت.
  • هرموقع به شوهرم میگم با مادرت آروم حرف بزن تا این رفتار رو با من نداشته باشه. میره با خانوادش به شیوه فجیع دعوا میکنه نمیتونه آروم مدیریت کنه.
  • از شوهرم بدم اومده چون میگه مادرم ازت ناراحت شه میام به تو گوشزد میدم اما تو از مادرم ناراحت شی نمیرم بهش بگم چون بزرگتره. از خواهرام ناراحت شی، من دخالت نمیکنم. نبایدم ناراحتشون کنی
  • هیچ وقت پشت من رو نگرفت و مدام سرکوبم زد. یادم نمیره وقتایی که دلخوریم از مادرش رو میگفتم پشتش رو میکرد بهم و میخوابید یا میگفت خیلی ناراحتی برو طلاق بگیر.
  • مادرشوهرم هرجا میشینه بدم رو میگه. میگه وله، فقط بلده پول خرج کنه، زن نیست، زنونگی بلد نیست، فقط به فکر قر و فرشه. در حالی که من واقعا اینجوری نیستم، خودم شاغلم خرجام با پول خودمه،خرج اضافی هم ندارم اصلا، اصلا بیرون و گردش و ‌تفریحم نمیرم. در حالی که خودش و دختراش خانه دارن ولی بیشتر از من خرج میکنن. جلوی همه جوری راجبم صحبت کرده که همه فکر میکنن من یه زن خرابم که صبح تا شب تو خیابونا دارم پول خرج میکنم و حتی یه وعده غذا نمیذارم
  • شوهرم اگه تو‌جمع خانواده ش به من توهین کنند، سکوت می کنه و خودش رو به نشنیدن می‌زنه. یا در برابر توهین های واضح اونا وقتی میگم توهین کردن، داد و بیدار می کنه که به من چه خودت بگو من حوصله ندارم. بدتر از اون بد من رو به خانواده ش و برادرش میگه الکی میگه زنم به شما حسودی می کنه
  • مادر شوهرم فقط تیکه بهم میندازه بی حرمتی میکنه. شوهرمم پشت مادرشه به علاوه ی مادرش خاله شونم بی ادبی میکنن. واقعا از این همه توهین تمسخر خسته شدم.
  • نامزد من انقد هار و نفهمه که وقتی راجب مادرش میگی بالا چشش ابروعه گارد میگیره و قاطی میکنه
  • بخاطر اینکه با شوهرم بعد هشت سال مسافرت کوچیک دوتایی رفتیم اونم با اطلاع قبلی خونوادش، وقتی من خونم نبودم در همسایه هام رو یکی یکی زده و پشتم افترا زده بهم که این سرکار نمیره میره ... پسرم سادس نمیفهمه.  بعد این اتفاقا من هیچی هیچی نگفتم فقط خودم رو دور کردم ازشون شوهرم سر همین میگه نباید ارتباطتت رو قطع کنی خودشم هیچوقت پشتم نیست.  بعد دو روز پیش شوهرم گف باید به مادرم زنگ بزنی. شوهرم گفت باید به مادرم احترام بزاری اون بزرگه مادرمه تورو ول میکنم اون رو نمیکنم  بعدش گفت به مادرم نزنگی طلاقت میدم
  • شوهرم میگه ک از خانواده من هر کس بهت بی احترامی کرد به من ربطی نداره. به تو بی احترامی کردن. ربطی ب رابطه من با خانوادم نداره. میگه به خاطر تو رابطه‌م و باهاشون تحت تاثیر قرار نمیدم. انگار من زن عباس اقای سوپر مارکت سر کوچه ام ک اینقدر خودش رو ازم جدا میدونه
  • زنم قلیون براش خوب نیست و من این رو به همه گفتم بعضی مهمونی ها عده ای رعایت نمیکنن. وقتی قلیون میارن من دست زنم رو میگیرم و از اونجا میریم. زنم میگه که تو باید به اونها بگی که قلیون نکشین نه اینکه من از مهمونی برم. خب من که نمیتونم با مردم جنگ بگیرم که. زنم خیلی بی منطقه

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(3) مدیریت اختلاف با خانواده ها

  • همسرم از منم تقاضا داره وقتی با کسی به هر دلیلی بد میشه با اون فرد ارتباطم رو قطع کنم؛ مثلا یه مدتیه که با برادرش قهره و به همین دلیل با زن داداش و برادرزاده هاش هم هیچ ارتباطی نداره و به منم توصیه اکید کرده که تلفناشون رو هم جواب ندادم حتی اس ام اسی هم ارتباطی نداشته باشم در غیر اینصورت منتظر عواقبش از طرفش باشم. نظرش اینه من در هر حالتی باید هم جهت با اون باشم. الان یه هفته هست جاریم هم واتساپ هم تلگرام پیام داده من هنوز بازش نکردم
  • شوهرم اومده خونه‌مون و برادر مجردم نیومده بهش سلام کنه. شوهرم میگه دیگه خونه‌تون نمیام
  • تو این یکسال از خانواده ی مادری و پدریشون تیکه های سنگین‌ درشت می‌شنیدم؛ مثلا خالش سر سفره افطار به همسرم گفت چشماش کور بوده شما رو انتخاب کردن. شوهرم هم لاله چیزی نمیگه. توی واتساپ خواهراش داشتن بر علیه من حرف میزدن. این هیچی نمیگفت. تازه میخندید و میگفت آره احمقه. خواهر شوهرم صدام زد و گفت بدوووو بیااااا ببین چقدددد شبیه توئه، وقتی رفتم جلوی تلویزیون شوکه شدم دیدم (بلا نسبت شما دوستان محترم) یه خر رو داشت نشون میداد. خواهر شوهرم از شوهرم پرسید مگر نه شبیه هم هستن، شوهرمم گفت آره و دوباره کلی خندیدن منم ناراحت شدم کمی اخم کردم و بدون اینکه حرفی بزنم برگشتم آشپزخونه و بقیه کارها رو انجام دادم شوهرم هم اصلا نه به روی خودش میاورد نه به ناراحتی من اهمیت میداد تا اینکه اومد پیشم توی آشپزخونه که دید من ناراحتم برگشت گفت هاااا چته گفتم این حرکتای زشت چیه. مگه من به شماها بی احترامی میکنم یا اینکه از این شوخی های زشت باهاتون میکنم که شوهرم عصبانی شد و گفت حالم بهم میخوره از اخلاق گندت چقد بی جنبه ای باهات شوخی کرد دیگه.
  • شوهرم هرجا میشینه، از من بد میگه. آبرو برام نذاشته‌.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (1) واکنش در حین عصبانیت

  • عصبانی میشه کتک میزنه و ظرف‌ها رو میشکنه. حق ندارم هیچی بهش بگم هرچی بگم اعتراض کنم وسایل هام رو میشکنه. شیشه ها رو میشکنه. روم چاقو میکشه. حتی شده روی خونواده م هم چاقو کشیده.
  • با شوهرم و خونواده م رفته بودیم بیرون. شوهرم بخاطر یه غر غر کوچیک من عصبانی شد و ساک بچه م رو پرت کرد وسط خیابون. بعدم با سرعت خیلی زیاد راه افتاد. بچه یکساله م تو بغلم بود. تمام ماشین ها بخاطر رانندگی بدش بوق میزدن. شوهر خواهرم خیلی ترسید از این حرکتش و با ماشین افتادن دنبالمون اومدن و دم در خونمون وایسادن که شوهرم بلایی سر من نیاره. تو خونه هم من رو میبرد جلو پنجره که خانوادم ببینن میزد تو سر و کله ی من که اونا رو حرصی کنه. منم از خونه اومدم بیرون چون دیگه آبرویی واسم نذاشته حالا خونوادم میگن دیگه نباید باهاش زندگی کنی.
  • شوهرم خیلی غربتی و سلیطست و همیشه با قلدربازی کارش رو پیش برده حتی با مردم هم همینجوریه. گفت توی قوطی چایی یه قاشق بزرگ بذار توش که یکی بریزم با این مجبورم دوتا پیمونه بریزم. گفتم باشه ولی خیلی بی حوصله ای چه عیبی داره دوتا بریزی. انقد عصبانی شد که غذا های ناهار رو شوت کرد تو خونه. انقد داد و بیداد کرد و غر زد که دیگه افتادم گریه. هر حرفی که تو ذهنم میاد باید حسابی کنکاش کنم که یهو ازش بد برداشت نکنه هر روز تا غر نزنه. خیلی بی اعصابه. بعد دعوا سه چهار ساعت بعد که میگذره و اعصابش آروم میشه میاد با خنده و شوخی حرف میزنه و انتظار داره منم سریع فراموش کنم حرفایی که موقع عصبانیت بهم زده. خیلی سعی میکنم جواب ندم و تو خودم بریزم حرفام رو بلکه دعوامون نشه ولی باز یه موضوع و بهانه ای برا دعوا پیدا میکنه همش باید مواظب باشم که عصبانی نشه. خسته شدم از بس بخاطر عصبانی نشدنش زندگی کردم. دوست دارم جوری که میخوام زندگی کنم. میره تو یخچال و اگه یدونه میوه خراب شده باشه دیگه قیامت به پا میکنه یا مثلا اگه شام یه ساعت از هفت شب دیر تر بشه یا اگه برم حموم و بیشتر از نیم ساعت تو حموم باشم
  • آدمی که سر اشتباه کوچیک من رو تخم سگ میخونه
  • با شوهرم دعوام شده. شوهرم ساعت3 نضف شب زنگ زده، خونوادم رو جمع کرده اینجا. بعدشم بهشون فحش داده
  • تا بهش میگی بالا چشمت ابرو، سرش رو میکوبه تو شیشه و در و دیوار اونقدر داد و بیداد راه میندازه که دو خیابون اون طرف تر متوجه میشن
  • من فقط با صدای بلند بهش گفتم باشه این کار رو انجام میدم (اصلا صدامم زیاد بلند نبود) برگشت گفت صدات رو کی بلند میکنی با سیلی و لگد افتاد به جونم چهار پنج تا سیلی محکم زد به من که گوشم قرمز شد من فقط گریه کردم (کسی خونه نبود) منو انداخت تو حیاط و فقط با لگد میزد تو دست و سینه ام
  • شوهرم با هر حرف ساده ای تحریک میشه که بهم فحش بده.
  • مرضی بنام مقابله به مثل دارم. مثلا قهر کنه، قهر میکنم. بخواد بمن یه چی رو تحمیل کنه، حاضرم بمیرم ولی اونکارو انجام ندم
  • دوسه روزه قهریم جای خوابش رو جدا کرده و تن لششو میبره تو یه اتاق دیگه میخوابه
  • به خاطر اینکه صبح باهاش نرفتم جشن نامزدی خواهر رفیقش، تو واتساپ و اینستا هم استوری گذاشته که خودم رو میکشم دلتون راحت باشه
  • شوهر من کلا آدم زورگویی هستش همش دوست داره حرفش رو به کرسی بشونه. کافیه یه حرفی بزنه تو مخالفش بگی، ازش انتقاد کنی یا مطابق میلش رفتار نکنی، دیگه فحش کشت میکنه. حتی پدر مادرم رو فحش میده
  • به پدرم میگه دیوث. به مادرم فحش ناموسی میده بخاطر یه بحث کوچیک که اصلا به اونا مربوط نمیشه. سر یه مساله بی ربط پدر و مادرم رو فحش داد. همون رو به خودش گفتم کتکم زد. بعدشم به خودم و پدر بزرگام و تمام فامیلام توهین کرد.
  • یه بار تو شاه عبدالعظیم باهم دعوای وحشتناک کرد. پشت هم داد میزد. فحش میداد. دستم رو میکشید و میگفت مگه نمیگم بدو. مردم با تعجب نگاه مون میکردن
  • یکم بهش گوش ندم سریع دعوا و بحث میشه. خب هرکسی ب حرفاش گوش بدی و باب دلش باشی باهات خوبه دیگه. وقتی حرف خودم رو میزنم و حق خودم میخوام یا به حرفش نه میگم بد میشه و میزنه. دست ب زن شدید نداره ولی صداش سریع میاره بالا

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

 (2) واکنش در حین عصبانیت

  • شوهرم خیلی زود جوش میاره، فرقی هم نمیکنه کجا باشه، واقعا تحملش برام سخت شده. سر ثانیه سر هر چیزی جوش میاره. کوچه باشه مهمونی یا هرجا. از چیزی دلخور بشه خیلی راحت آدم رو دعوا میکنه. وقتی این اتفاق پیش خونوادش اتفاق میوفته واقعا نمیتونم فراموش کنم.
  • پدر و مادرم فوت شدن، شوهرم هر موقع بحثی پیش میاد به پدر و مادرم فحش میده، مثلا میگه تو قبر پدرت ریدم
  • شوهرم بعضی وقتها بخاطر مسائلی عصبانی میشه که باورم نمیشه مثلا میگه آب بیار و 5 دقیقه دیر کردم عصبانیتش هم با صدای بلند و کتک زدن همراهه.
  • زمانی که شوهرم یه چیزی که خلاف نظر من باشه مطرح میکنه بقدری اون موضوع رو کش میدم میرم تو اعصابش که میگه برو بیرون از خونمون اون لحظه اصلا دست خودم نیست ولی بعدش زود پشیمون میشم از کارم یا حرفم ولی به نظر خودم فایده نداره خسته شدم از رفتارم از قصد موضوع رو کش میدم که شوهرم بیاد نازمو بکش ولی اون دعوا راه میندازه و اوضاع خرابتر میشه
  •  زمانی که من یه چیزی میگم که خلاف نظرش باشه میگه خفه شو
  • هیچ وقت نمیتونم با شوهرم درباره یه موضوع حرف بزنم، اگه خلاف نظرش باشه، فقط جمله ای اولش رو درست حرف میزنه. جمله‌ی دوم به بعد میشه فحش و داد و بیداد. تا میام دو کلام حرف بزنم سر یه موضوع دعوامون میشه
  • من شوهرم خیلی زود عصبانی میشه. چیزی خلاف نظرش باشه یا یه مسئله رو دوبار تکرار کنه و ادم نفهمه یا...سر همچین چیزا الکی زودی عصبی میشه و صداشو بالا میبره.
  • انقد زبونش تلخه، کافیه یچیزی یه لحظه دیر بشه یا باب میلش نشه، شروع میکنه از چندسال پیش اتفاق هایی که شده و نشده و هزار تا چیز رو وسط میکشه و تا جد و آباد من رو ب فحش میکشه، امشب نزدیک سه ساعت فحاشی و تهدید کرد تا ساکت شد
  • رفته بودیم بیرون و برای جوجه آتیش درست کرده بودن شوهرم جلو جمع گفت لباسم بو اتیش گرفته میشوری گقتم اره شستم گفتم خودت پهن گن گفت خودت بنداز منم انداختم شاخه درخت اخه بیابون بود یهو جلو جاریا همه گفت زدی ریدی لباسم رو بلندشو دوباره بشور داد بیداد لباس خیس رو پرت کرد تو صورتم. فقط اشک ریختم خاهشاا نگید توهم پرت میکردی و نمیشستی شوهرم خبلی مغروره و اخلاقش بده و لجباز اگه اینکار میکردم پدرم رو تو خونه در می‌آورد خلاصه گریه کردم خیلی دلم شکست ازش همیشه بی احترامی الانم چهار روزه قهریم باهاش صحبت نکردم لیاقت صحبت کردن نداره شبا هم جدا اونم اصلا محل نمیده
  • هر چند وقت یکبار سر چیزهای بیخود شوهرم من رو از خونه بیرون میکنه
  • اگر کوچکترین موضوعی یا حرفی پیش بیاد که باب میلم نباشه، تا جایی بحث میکنم که اروم شم.
  • وقتی یه چیز کوچیک خیلی کوچیک پیش بیاد اینقدر کشش میده اینقدر غر میزنه و تهدید میکنه که ادم به گوه خوری میفته. اصلا به طرف اجازه نمیده حرفی بزنه و حتی اگه تقصیر خودش باشه بازم حق رو به خودش میده هلاکم کرد بعضی وقتا تا دو روز موضوع رو کش میده
  • به نامزدم کوچکترین حرفی بزنم، فشارش میره بالا.
  • عصبی میشه بهم فحش ناموسی میده. تهمت میزنه که تو خراب هستی و زیر این و اون میخابی و ازخونه مادرش صد بار من رو انداخته بیرون و مادر پدرم رو فوش کش کرده و چاقو کشیده
  • شوهرم تو رانندگی اینجوریه که اگه کسی بپیچه جلوش، راه نمیده بعدم باید ردش کنه و بهش فحش بده. دنبال ماشین میکنه و میخواد بزنه بهش و میره باز جلوش و هی نزدیک میکنه و فحش خواهر مادر میده. براش مهم نیست بچه تو ماشین باشه. منم به شدت میترسم و استرس میگیرم، چیزی بگم اعصابش خورد میشه و بدتر میکنه
  • شوهرم خیلی بد دهنه ینی کلا تو خانوادشون پدرش و مادرش اینجورین سریع شروع میکنن بهم فحش میدن من دوس ندارم شوهرم اینجوری باشه هر جوریم بهش گفتم اصلا حالیش نمیشه. همینکه عصبی میشه به عالم و آدم فوش میده از آینده بچم میترسم و اینکه خیلی زود از کوره درمیره
  • شوهرم وقتی بحثمون میشد از یه جایی به بعد کنترلش رو کلا از دست میداد و هر چی از دهنش در میومد بهم میگفت و بار اخر وسط خیابون از ماشین پرتم کرد پایین
  • وقتی عصبیه نفرین میکنه یا دعوامون میشه به من فحش میده، به خونواده‌م فحش میده، به واسطه ازدواج فحش میده بعدش پشیمون میشه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز