دوستی ها
دوستان مرد چه کسانی هستند؟ چه صفاتی دارند؟ به چه کارکردهایی علاقه مند هستند؟ سوابقشان چیست؟ نشانه های رفتاریشان چگونه است؟ پیامها و دعوتها و آثارشان به چهسمت و سویی ست؟ این سؤالات و سؤالاتی نظیر این ها، از دغدغه های مهمی است که روح و روان زن را نسبت به مردش نا امن و ملتهب می کند و برخی از مردان به جای احساس مسئولیت در این امر و تلاش برای امنیت بخشی به زن در خصوص دوستان و نوع مراوده با آنها، شاکی و مدعی زن میشوند که مزاحم مراوده ی من با دوستانم نباش. برخی دیگر انتظار دارند با وجود داشتن دوستانی که رفتارهای ناصواب و بزهکارانه دارند، همسرشان خیالی آسوده داشته باشد چون مدعی هستند هیچ تأثیری نمی گیرند و در برابر اثر دیگران مقاوم و تأثیر ناپذیرند! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)
حتی اگر مردی که مدعی این مراقبت و محافظت از خـویش است، در ادعای خود راسخ و راست گو باشد، نمی تواند متوقع باشد که همسرش خیالی امن و آسوده داشته باشد و از هر تشویش و التهابی در این مورد در امان بماند. مرد امنیت بخش در گزینش دوستان، میزان معاشرتی که با آنها دارد نوع مراوده هایی که در جمع دوستان دنبال می کند آثاری که با دوستانش داد و ستد می کند، چنان امنیت بخش رفتار میکند که همسر و سایر اعضاء خانواده اش، دوستان وی را از امتیازات او محسوب میکنند و نسبت به دوام و بقای آن مصر و مشتاق اند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)
در مسئله ی دوستان برای مرد ناامن همین نشانه بس است که همسر و فرزندانش از وجود یا ادامه ی روابط مرد با رفیقانش در ناامنی و هراس به سر میبرند و خواستار قطعاین روابط اند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)
- رفیق بازیش واقعا خستم کرده. دیشب ساعت ۲ اومد. اصلا از رفیقاش دست نمیکشه. خسته شدم، بچه نداشتم، میرفتم.
- شوهرم نمیذاره زیاد با دوستام برم بیرون؛ مثلا اگه الان رفتم تا چند ماه دیگه نباید برم. نمیدونم این چه منطقیه. تازه وقتایی میرم که اصلا نبودم احساس نشه؛ مثلا وقتی سرکاره و فرقی ب حالش نداره ولی نمیدونم چرا اینجوری میکنه.
- میره تو جمع مختلط و با زن های مورد دار و دور هم مست میکنن و میرن گردش. اخه تو یه خونه تا صبح با چند تا زن و مرد مست کن و جلف بازی. همیشه هم میگه ما کاری نمیکنیم و فقط خوش میگذرونیم
- یک سال تمام ماشین نداشتیم جایی بریم هر جا میرفتیم باید با مادرشوهر و پدرشوهر می رفتم. الانم ک شوهرم ماشین گرفته وقتش رو با دوستاش و باشگاه پر کرده. من رو هیچ جا نمیبره. یک سره با دوستاش تفریح و مسافرت یک روزه ست
- شوهرم هفته ای دو بار رفیقاش رو می بینه. هر چه قدر هم اصرارمی کنم قبول نمیکنه. دیگه واقعا خسته شدم از همه لحاظ مرد خوبیه فقط اینکارش باعث عذاب منه
- بعد از کارش میره مغازه رفیقش. با رفیقش و زن رفیقش حرف میزنه. بعد از یکی دو ساعت میومد. من تا ۱۱، ۱۲ شب تنها بودم
- شوهرم هر شب با دوستاش شام میخوره. نزدیک ده ساله همینجوریه. رفیق بازه یه رفیقم داره مثل داداششه براش. اسمش رو میارم باهام دعوا میکنه میگه داداشمه. هر روز و هرشب بیرون شام میخوره، میاد خونه زیاد نمیخوره منم اعصابم بهم میریزه دوست ندارم جایی غذا بخوره میگه بقیه حسابم میکنن امشبم رفت خیلی اعصابم خرده.
- شوهرم از سرکار میاد، شام میخوره. میره پیش دوستاش و ساعت 12 شب میاد خونه. روز تعطیل پیش دوستاشه. وقت هایی که فکر میکنم کار میکنه، بازم پیش دوستاشه. حتی سالگرد ازدواجمون، تولد خودم و بچه هام هم میره پیش دوستاش و پیش من و بچه ها نمیمونه. دوس دارم مثل بقیه مردا از سرکار میاد بشینه جای زن و بچش یا با ما بره ییرون ولی برعکسه بعضی وقتا خیلی اعصابم داغون میشه بخدا از دستش همیشه بقیه تو الویتن براش اصلا دوس نداره تو خونه باشه. وقتی هم میاد باز به یه بهونه میره بیرون خسته شدم
- با دوستاش که میره بیرون به دخترهای مجرد شماره میدن. مشروب میخورن. سیگار و قلیون میکشنن. یه دوست درست و حسابی نداره. همه ی دوستاش ارازل و اوباشن