بچه ها من خیلی دلم‌نازکه بنده خدا سنی هم‌نداره زیر شصت ساله ادم‌خوبی هم‌بود خدایی واسه همین دلم‌نمیاد اذیتش کنم هرروز براش گریه میکنم بخدا اما فقط مشکلم پررویی خواهرشوهرمه فکر کن شوهر من‌تو‌شیراز هتل رزرو کرده بعد این خانم‌بهش میگه تو‌نیا میخای بیای جا اشغال کنی فقط کاری که نمیتونی کنی یا اونموقع که من‌خونه مادرم‌بودم‌اینا اینجا بودن‌پیام‌دادم‌که اگر کمک میخاین بچه ارو‌بزارم‌بیام‌گفت نه نمیخاد بیای لازم بود بهت میگم‌شوهرم‌میخاد‌بیاد‌تهران
اخه پررو تو‌خونه خودم تو‌میخای بگی کی بیام؟
هشت نفر آدم تو یک آپارتمان با شصت متر یعنی اعصاب همه داغون
استارتر و بچه ها به نظرم باید برن خونه پدر شوهر بمونن ، اونها خونه استارتر.... اعصاب همه هم راحت تره
از همسر استارتر هم واقعا باید توقع داشت که به پدرش برسه
حق داره ، پدره، ولی بچه ها و همسرش هم گناه دارن
بحث پول نیست ها
بحث فرسودگی روانی هست
تقصیر خودته ، نمیپرسیدی . میخواستی بیای میومدی ، میخواستی نیای نمی اومدی . دیگه پرسیدی جواب شنیدی
تحمل کن
این مدت صبر کردی دیگه خرابش نکن
ولی بعدها توقع نداشته باش جبران کنند یا قدر بدونن
صبوری کن این چند وقت هم بگذره
اینم بخشی از زندگی هست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
