شوهرم رفته پیش مادرشوهرم از من گله کرده ایشونم اومده کلی نصیحت میکنه

اون بجه جي ميشه انقدر خودخواه نباش اكه نميخواستي جند بار سقط و يه نوزاد يكبارش دست تو نبود دفعات ديكه جي؟؟ ببخشيدا واقعا بي فكري

زشته کوره کچله شله چیه پول و محبت هم که داره چی نداره 

ناراحت نشی مشکل از شماس اون بنده خدا هرکاری می‌کنه بهتره بری پیش مشاور

یکم که سنت بالاتر بره و شوهرت بره جای دیگه نیاز های روحی و جنسی شو ارضا کنه ،دلت واسه این روزای خودت تنگ میشه

آبجی میشه درخواست دوستیمو قبول کنی من استرس دارم چند تا سوال دارم خدا خیرت بده 

دنبالشو نگیری اتفاقی نمیفته 

وقتی تنها ارزوته خوشبخت بشه وتقدیرتو پذیرفتی پس زندگیتو درست کن  بچه باید تو محیط با محبتی بزرگ شه و آرامش 

چطور الان دست تو میتونی بپیچونیش تا حدی که ننه اش بیاد پادرمیونی یه سال پیش نمیتونستی چه حرف مسخره ای 

دختر جون بیرون خبری نیست برای شما با یه بچه 

دخترای آنچنانیش و همه چی تمومش هنوز مجردن 

بشین سر زندگیت ادا اطفار الکی هم نریز که دیگه از سنت گذشته 

اگر مرد خوبیه زندگیتو بکن درست و حسابی که طفلک بچه ات هم تو این مسخره بازیا آسیب روحی نبینه 

دو روز دیگه بره زن بگیره و خیانت کنه و شما هم بفهمی نه تو خونه ی شوهر جاته نه  خونه ی بابا و به دست و پا بیفتی دیگه فایده نداره ها 

حرفام رو مثل یه خواهر بزرگتر بهت گفتم

شما از اون زنهایی هستی که فقط خودتو قربانی و پا سوز زندگیت میبینی ولی در اصل اون بچس که توسط تو قربانی شده .

شما میگی دست تو نبوده در صورتی که دوتا سقط کم‌نیس بعد این طفلی اومده. اولی و دومی دست تو نبوده سومی هم دست تو نبوده😐

با حترام خیلی خودخواهی اگه شوهرتو دوسنداشتی پس قطعا پسرتم دوسنداری چون از وجود همون مرد اومده

جدا شو و اون مردو نجات بده 

به نظرت این بی مسئولیتی نیست که از شوهرت متنفری بچه آوردی؟واقعا مگه بچه نباید ثمره عشق باشه از کودوم عشق بچه اوردی

عزیزم من میفهمم حستو 

زندگی با باید و نباید پیش نمیره ما آدمیم و هزاران احساسات پیچیده داریم شاید با یه دوست یا همسایه حتی باوجود تنفر بشه ارتباط داشت و بروز نداد ولی همسر فرق میکنه 

متاسفانه چاره ای جز تحمل نداری مگه اینکه وایسی بچت بزرگتر شه خودت اقدام به طلاق کنی چون مردا طلاق نمیدن زن خودش طلاق میگیره