سرما خوردم اومدم خونه مادرم به اصرار زیاد خودشون
برادرمم سرما خورده از صبح هزار جور میوه و دارو و رسیدگی کردن بهش الانم بردنش دکتر
من کوفتم نخوردم و از ظهر خوابیدم مادرم حتی یکبار نیومد ببینه حالم بده یا نه فقط یکبار اومد شارژر برداشت از تو اتاق حتی بهم هم نزدیک نشد چه برسه ببینه حالم خوبه یا نه !
دارو و میوه و اینا که هیچیییی
الان گفتم یبار میومدی ببینی مردم یا زندم
میگه اومدم گفتم نه اومدی شارژر برداشتی هواسم بود
میگه با دهن باز خوابیدی فک کردم حالت خوبه 😏
الان میگن تو پر توقعی بیخود احترامت گرفتیم
واقعا توقع زیاد داشتم؟؟