یکی از اشناهامون مدیر یه مدرسه ی راهنماییه که هیت امناییه
گفت که یکی از بچه ها شهریه رو نمیداد تو دفتر بهش گفتم به پدرت زنگ میزنم گفت به پدرم چه مربوطه خودم کار میکنم پولمو میدم
یکی دیگه هم همیشه ساعت ۴ و نیم یه موتوری میومد دنبالش بهش گفتم چه نسبتی داری باهاش گفت برادرشم مدیره گفت شک کردم که ورا هیچ شباهتی ندارن و اون موتوری هم گفت ما دوتامون کارگر به فلافلی هستیم از ساعت ۵ تا یازده شب برای ۲۰ هزار تومن میریم سر کار
دیگه مدیرع پسرع رو گذاشته تو بوفه ی مدرسه بهش حقوق هم میده