2777
2789
عنوان

مادر شوهرم جوابشو دادم

1226 بازدید | 63 پست

سلام خوبین دیشب بچمو بردم پارک اون یکیو پیش مادر بزرگش داده بودم( نوزاده شب قبلش شوهرم با این که تذکر داده بودم پنجره ها رو باز نکنی بچه ها سرما میخورن پنجره ها رو باز کرده بود من دم دما صبح پاشدم پنجره رو بستم خونه یخ کرده بود صبح پسرم ک نوزاد بوده دیدم داره سرفه میکنه به شوهرم گفتم من مگه نمی گم پنجره ها رو باز نکن چرا باز کردی بچه سینه پهلو کرده داره سرفه می کنه  خیلی اعصابم از دست شوهرم خرد بود) حالا همون موقع که پارک بودم مادرشوهرم زنگ زده میگه بچه داره سرفه می کنه منم چون اعصابم از دست شوهرم خرد بود بهش گفتم ولا باباش هرچی میگم شب باید پنجره ها بسته باشه نصف شب ها میره باز می کنه بچه هم سینش یخ کرده یه دفعه میگه لابد گرمش بوده 😐بعد به من میگه قورمه سبزی نباید می‌پختی چون سرخ کردنیه برا بچه خوب نیست صبح که دیدی بچه سرفه میکنه قورمه سبزی نباید می‌پختی من بهش گفتم من اولا پیاز قورمه سبزی رو رنده کردم و تفت دادم نذاشتم زیاد سرخ بشه بعدش چون چندین ساعت با آب میپزه حالت سرخ کردنیش از بین میره دیدم داره مسخره می کنه و میگه من به حرفات اعتقادی ندارم منم بهش گفتم شما ک مو رو از ماست میکشی بیرون اینقدر حساسی که میگی قورمه سبزی به بچه نده چه طور پسرت رو اینجور بار آوردی که با این که میگم هواسرده به خاطر خودخواهی خودش بچه شو مریض کرده من یه موقع هایی میگم با انگار این بچه تو خونواده شما بزرگ نشده اصلا شبیه شما نیست ... شوهرم خیلی بی مسئولیتیه و اصلا حواسش به زن و بچش نیست خانواده شوهرم هم اینو میدونن یه بار مادر شوهرم و پدرشوهرم داشتند در مورد بچه خودشون حرف می‌زند که من شنیدم که گفتند اصلا حواسش به زندگیش نیست بعد مدام از من عیب میگیرن من فکر کنم میخوان منو بکوبند که هم سطح بچشون بشم یا منو بیارن پایین خیلی اعصابم خورده بار اولشون نیست تو من دنبال ایراد اند از اول نامزدیمون این کار رو با من کردند تا آلان 😔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اینا ماله اون دورانی هستن که خانواده سر بچه زائیدن با هم مسابقه میزاشتن کی بیشتر میزائه تربیت و چیزا ...

اره فقط یه چیزی پخته گذاشته جلوش زبونشم درازه ببینه من چیکار می کنم بزنه تو سرم

اولا شوهرت بی مسئولیته دوتا بچه برای چیتهدوما بچه رو تو اتاق دیگه ای بابد بزاری تا بقیه از گرما نپزن

میخواستم دومیو بندازم اما مادرم گفت نکن به خاطر مادرم و خدا اینکارو نکردم

زیادی حساسی چیز خاصی نگفته طفلی 

گله شوهرتو پیش خانوادش نبر که شاد بشن برات 

فکر میکنی ناراحت میشن؟

خب حالا گفته سرخ کردنی درست نمیکردی 

خداییش من نصفه شب پاشم گرمم باشه میخوام بالا بیارم و حالم بد میشه شاید اونم گرمش شده مجبور سده 

شبها لباس گرم تر بپوشون به بچه 

من بخاطر بچه هام اتاقمونو جدا کردم چون شوهرم‌گرماییه 

یکم میرم پیشش میخ‌ابم و پامیشم میام پیش بچه ها 

انشاالله بزرگ‌تر شدند دیگه اونارو جدامیکنم 

چقد زودرنجی؟خب گفته باشه آخه چیزی نبوده 

مردها از خانومای حساس و سوته جور خیلی زود بری میشن گلم

عزیز شماباید تا صب چند باز پاشی بچهارو چک کنی حالا پنجره باز شده خدای نکرداشاید اتفاق دیگه بیوفته. ه ...

من تا ۱ بیدار بودم بچم چون شیر شب نمیخوره خوابم میبره یهو ساعت ۵و نیم بیدار شدم دیدم بله پنجره بازه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792