بچه ها جمعه داشتیم سر یه چیزی بحث میکردیم یهو سرم یه دادی زد که نگم منم ترسیدم چیزی بگم دعوا راه بندازه سکوت کردم اون شب گرفت خوابید جاشو هم جدا کرد راستش حالا اعصابش خسته بوده یا هر چی حق نداشت اینجوری سر من داد بزنه منم رفتم تو قیافه فرداش سر سنگین حرف می‌زد ولی وقتی دید محلش نمیدم آقا رفت تو فاز قهر دیگه ناهار شام نمیخوره محل نمیده شب یه راست میره تو اتاق می‌خوابه منم محلش نمیدم سر جای خودم میخوابم نمیدونم تصمیم داشتم اونقدر ادامه بدم خودش خسته بشع حتی اگه یه ماه طول بکشه ولی بعدش میگم زندگی هیچ ارزشی. نداره حالا الکی اینجوری بگذره آدم از کجا میدونه فردای هست یا نه ولی نمیدونم چطوری تمومش کنم شب میاد مستقیم اتاق منم دیشب خواستم تموم کنم ولی دیدم رفت تو اتاق دیگه کاری باهاش نداشتم خودم شام خوردم اهنگ گوش دادم خوابیدم وقتی اینجوری با قیافه میاد نمیدونم نمی تونم برم جلو تمومش کنم میخواستم اس بدم بهش ولی نمیدونم چه اسی بدم نظر شما چیه چه مدلی تموم کنم چی بهش بگم
منظورت از تموم کردن چیه ؟
قهر رو تموم کنی ؟
بزن تو دهنش
گشنه ش نمیشه؟
اگر تو بری جلو زندگی رو باختی
صبور باش
بدار بفهمه وقتی مقصره باید بیاد جلو
عزیزمممم😍🥺 نه بزار شب ک اومد رفت خوابید
یکم ک گذشت خوشگل موشگل کن برو پیشش قلقکش بده
ناز کن براش
تو قیافه رفتن شما این وسط اشتباه بوده
اصلا رفتار قهر کردن و تو قیافه رفتن رو حذف کنید از زندگی هاتون به جاش حرف زدن بیارید
ببینید چه قدر همه چیز خوب میشه!
شب که اومدن یه شام خوب اماده کنید تا قبل اینکه برن تو اتاق صداشون بزنید و حرف بزنید با هم
بگید از داد زدنشون ناراحت شدین
دوست ندارید تکرار بشه و جاشون هم جدا نکنن و...
اینم نه به معنی پیش‌قدم شدن هست نه هیچی
شما میخوای صحبت کنی فقط
نه نکن درسته دنیا ارزش نداره ولی بزار اون بیاد جلو اگه نزاری هی تو باید دفعه های بعد خودتو کوچیک کنی
وای چ نازی دارن بعضی مردها.شوهر من راحت میشینه غذا میخوریم ،از اول نداشتم رویه قهر و قهربازی باشه .نازشو بکش بیخیال.من آنقدر بی خیالم در مورد این چیزا اصلا قهر نداریم
من شمارو نمیدونم ولی شوهر من تا زمانی که خودش نخواد اشتی نمیکنه ینی هزاربارم من ویشقدم شم آشتی نمیکنه باید حتما خودش دلش بخواد و بیاد جلو اوایل اذیت میشدم ولی الان قشنگ صبوری میکنم چندروز میکشه خودش اروم میشه میاد جلو
اگه سختته بگی عملی محبت کن چیزی هم نگو مثلا چه میدونم غذا مورد علاقه شو بپز براش شربت درست کن ببر تو سینی بزار کنارش بعد به خودت برس یا مهربون نگاهش کن بعد که دیدت سریع نگاه تو برگردون غیر مستقیم یا جوری محبت کن نرم ش بعد برو خیلی نرم آروم اشتیاهشو بگو بگو من میدونم نباید قیافه می‌گرفتم ولی جدی حق بده دلخور شدم فلان من دلم نمیخواد کسی سرم داد بزنه اینجوری کن
