نمیدونم چی بگم
فقط از حرفات متوجه شدم یکم خسته ای از روزمرگی هات
از اینکه همیشه میخواد بچتو بشوری دعوا کنی
به همسرت بگی بخاطر اینکه من روی این بو حساسم نکن
غذا درست کنی
ظرف بشوری
خونه تمیز کنی
بچه رو بشوری
اینو بدون همه ی ما خانوما چه مادر باشیم چه نباشیم
همه مون روزی حالمون خوبه و از غذا پختن ، از با همسر غذا خوردن از شستن ظرف ها با یادآوری طعم خوشمزش ، از شستن بچه و دیواری که کثیف کرده و نمیدونی به این لجبازیش بخندی یا عصبانی باشی و تو ذهنت دنبال راه چاره ای از همه ی اینا حالمون خوب میشه
روزی هم هست مث امروز تو امروز من
که خسته شدیم و نیاز داشتیم کسی بهمون بگه چشم بوی نامطبوعی که باعث اذیت تو میشه رو ایجاد نمیکنم تو حموم و خونه
نگران نباش خودم میرم میشورم اینبار بچه رو
پشتت در بیاد و بگه این پسره لجباز با این حال که مامانش خیلی تلاش کرده از پوشک بگیرتش بازم دیوار رو کثیف کرد
الهی بمیرم الان باز خسته میشه تا بخواد اینو تمیز کنه
و....
اینو بدون هیچ آدمی کامل نیست
شما سنت کم نیست هم تجربه های زیادی داری و هم مطمئنا دوست داری تو این سن از زندگیت بیشتر لذت ببری بدون دخالت خانواده شوهر
ولی سعی کن با سیاست رفتار کنی
با احترام ولی یطوری محکم جواب بده که هم همسرت کیف کنه و از تو دفاع کنه کم کم و هم کس دیگه نباشه بخواد دخالت کنه و بترسه از دخالت کردن
اینطور مواقع باید بشینیم مشکلاتمون رو اول با همسرمون حل کنیم و بعد نذاریم کسی درمورد زندگیمون نظر بده
و یا با احترام از خودمون و چارچوب قوانین خونمون دفاع کنیم
امیدوارم بخونید🤗