زن داییم دیروز ب خالم زنگ زد و گفت دخترت (یعنی دختر خالم ستایش)با فلانی (یعنی من) اومدن نشون ثنا (دخترش ) دادن ک دوست پسر داشتن یعنی چی بهش گفتن بیا توام دوست پسر داشته باش (ثنا دختر داییمم 10 سالشه)
من 18
دختر خالم 15
خالمم پشت ما رو گرفت و به زن داییم گفت تو هرچی میشه میندازی گردن این دوتا بدبخت (یعنی هرچیزی ازش گم میشه هر مشکلی ام براش پیش میاد میندازه گردن ما ی بار طلاش گم شد انداخت گردن ما هرچی میشه ما یادش میوفتیم)
این زن داییم ی سلیطه اس
خالم باهاش دهن ب دهن شد
زن داییم گفت بلاکت میکنم ب من زنگ نزن برو بچه هاتو جمع کن دختر من این چیزا رو بلد نیست من باردارم کاری نکنید بچم سقط شه استرس برام بده (مشکل قلبی هم داره)
خالمم گفت ما کاری ب تو نداریم تو هرچی میشه سریع میندازی گردن ما
زن داییم عصبی شد گفت الان ی چاقو میزنم تو دل خودم و گوشی رو قطع کرد
میخوام بهشش زنگ بزنم بگم غلط کردی پشت سر منم حرف زدی بیخود کردی خجالت بکش ولی خالم نمیذاره میگه حالا بچش سقط شه یا هرمشکلی براش پیش بیاد یقه مارو میگیره
میگم بذار ب داییم زنگ بزنم بگم زنتو جمع کم آبرو برام نذاشت
باز خالم نمیذاره میگه تو نمیتونی با داییت دهن ب دهن شی
18 سالمه چکار کنم
مامانم فوت شده بابامم از هیچی خبر نداره بفهمه شر میشه