منظورم بیرون رفتن دوتایی هست
تایم نامزدی و عقد خیلی بیرون میرفتیم حتی در حد یه دور زدن توی خیابون هم که شده بود میرفتیم
ولی الان نه
معمولا دوستای زوج زیادی داریم که با بیشترشون فامیل هستیم و زیاد باهاشون بیرون میریم
هروقت زنگ میزنن چه فامیل خودم باشن چه خودش سریع قبول میکنه و میریم
ولی هر وقت من میگم میگه خسته هستم اگر خودت میشینی پشت فرمون که بریم ( دلیل اینکه پشت فرمون نمیشینم تاپیک قبلم هست)
من زیاد اهل خرج نیستم که بگم از ترس جیبش هست
ولی عاشق اینم که بریم توی پاساژ قدم بزنیم حتی اگر هیچی نخوام
عاشق اینم که بریم توی خیابون دور بزنیم
یا اینکه چند روز یکبار دوتایی بریم پیاده روی
ولی همش میگه کل روز رو رانندگی کردم خسته ام ( راننده جاده هست)
ولی اگر همون لحظه مادرش زنگ بزنه بگه منو ببر خونه ی فلانی میره
حتی چند روز پیش مادرش زنگ زد گفت خالت فلان جا هست اسنپ گیرش نیومده برو دنبالش بیارش
با اینکه روز جمعه و روز تعطیل بود و خواب بود بیدار شد و رفت
منم چند شب پیش خیلی عصبانی بودم گفتم واسه همه مامانی واسه من زن بابا
چطور واسه خالت خسته نیستی ، توی اوج خواب میتونی بری دنبالش ولی منو تا سر چهار راه نمیتونی ببری واسه یه قدم زدن؟
توی این شهرم غریبم کسی رو ندارم که باهاش وقت بگذرونم
فقط هفته ای ۳ ساعت میرم باشگاه مابقی خونه هستم و تک و تنها
با زبون خوش غیر خوش هم باهاش صحبت کردم فایده ای نداشته
فقط عاشق جمع های شلوغه
نمیدونم چیکار کنم از دستش